بهترین کتاب های چارلز بوکوفسکی

تعداد کمی از نویسندگانی هستند که موفق شده‌اند شرایط ساده را به شکلی خارق العاده توصیف کنند. یکی از آن‌ها چارلز بوکوفسکی (1920-1994) است که میلیون‌ها کتاب او در سراسر جهان به فروش رسیده است.

این نویسنده در آلمان متولد اما در لس آنجلس بزرگ شد. لس آنجلس جایی بود که او وسواس خاصی به دو موضوع پیدا کرد و این دو مورد چیزی نبودند جز رابطه جنسی و مواد مخدر. بوکوفسکی به عنوان نویسنده پرکار نثر و شعر، آثار گسترده‌ای را به جا گذاشته است.

1. یادداشت‌های پیرمرد کثیف (1969)

بوکوفسکی بخاطر شوخ طبعی و صداقت وحشیانه‌اش معروف است. هر دو این ویژگی‌ها در یادداشت‌های که او در روزنامه‌های زیر زمینی می‌نوشت هم منعکس شده است. او آشفتگی زندگی خود را به روش‌های کاملاً دقیق به تصویر می‌کشد. تصویر سازی او از زندگیش به حدی شفاف است که حتی پای پلیس اف بی آی را هم به زندگیش باز کرد.

اولین رمان بوکوفسکی، که در 50 سالگی‌اش منتشر شد شرح حال زندگی او در میان سال‌های 1952 تا 1969است. داستان درباره‌ی مردیست به نام هنری چیناسکی که مردیست زنباره که حتی توانایی حفظ شغل خود را ندارد. داستان این رمان بازی زندگی و بالاپایین شدن‌های آن و درگیری با اعتیاد به الکل را نشان می‌دهد و طنزیست سیاه.

2. داستان‌های جنون معمول (1972)

این کتاب اولین مجموعه داستان کوتاه اوست که توسط چاپخانه چراغ‌های شهر لارنس فرلنگتی منتشر شد و از آثاری تشکیل شده است که بوکوفسکی برای مجلات و روزنامه‌های زیرزمینی مختلف نوشته بود. مانند بقیه داستان‌های او، این داستان‌ها هم سرگذشت زندگی خود اوست و فضایی روایی دارد.

3. سوختن در آب، غرق شدن در شعله: اشعار برگزیده 1955-1973 (1974)

وقتی صحبت از اشعار بوکوفسکی به میان می‌آید، همه به یاد این مجموعه شاهکار می‌افتند. شعرهای بی قافیه و سپید او پیام تلخ و حقایق تلخی که او سعی در بیان آن دارد را تحت الشعاع قرار نمی‌دهد. اشعار سفید و تا حدودی انتزاعی بوکوفسکی در واقع برای برجسته کردن پیام‌های مختلف او، مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

 “دفعه بعد بازوی چپ یا پنجاه دلارم را بگیر / اما شعرهایم را نگیر/ من شکسپیر نیستم / اما گاهی به سادگی / دیگر چیزی وجود نخواهد داشت / اما همیشه پول و فاحشه و افراد مست وجود خواهد داشت. “

4. مستخدم (1975)

دومین رمان بوکوفسکی در سال 1944 آغاز می‌شود و بار دیگر داستان هنری چیناسکی در ایالات متحده را دنبال می‌کند. با نپذیرفتن این پیش نویس، او دوباره از کارش بی کار می‌شود و باز زنی به زن دیگر می‌رود. اتمسفر این داستان شاید کمی تیره‌تر از سایر داستان‌های او باشد.

5. ساندویچ ژامبون (1982)

چهارمین رمان بوکوفسکی ساندویچ ژامبون است که بهترین اثر او هم محسوب می‌شود. شخصیت اصلی آن، هنری چیناسکی، زندگی بی رحمانه در دوران رکود بزرگ را بازگو می‌کند. هنری که از جامعه گریزی و انزوا رنج می‌برد خود را از جامعه دور و دورتر می‌کند. با وجود داستانی تراژیک این کتاب، در آن عناصر شوخ طبعی و کنایه یافت می‌شود که بوکوفسکی به آن شهرت دارد و گاهی بازتابی وحشیانه و خنده دار از زندگی است. روایت این کتاب باز هم نیمه اتوبیوگرافیک است و بسیاری از رنج‌های آن بازتاب دهنده رویدادهای واقعی است که بوکوفسکی تحت تاثیر آن قرار گرفته است.

“من متوجه شده بودم که در بخش‌های بسیار فقیرنشین و بسیار غنی جامعه، دیوانه‌ها اغلب اجازه دارند آزادانه با هم آمیخته شوند.”

6. موسیقی آب گرم (1983)

مجموعه داستان کوتاه دیگری و مجموعه‌ای از وابستگی‌های او یعنی نوشیدن، قمار، زنان و نوشتن. با این حال، آنچه این کتاب را متمایز می‌کند میزان دید منفی او به داستان‌های زندگی است. بخشهای 1 و 2 «مرگ پدر» و ترسیم هولناک و در عین حال دو طرفه آن‌ها پس از مرگ پدرش، نمونه‌های بارز سبک بوکوفسکی هستند. داستان‌های این مجموعه نه تنها نشان می دهد که جهان می‌تواند چه بلاهایی سر مردم بیاورد، بلکه خلاف آن یعنی رفتارهای بی رحمانه مردم با جهان را نیز نشان می‌دهد. صداقت آشکار نوشته‌های او در موسیقی آب گرم منعکس می‌شود.

7. آخرین شب شعرهای زمین (1992)

آخرین شب شعرهای زمین یکی از موفق ترین مجموعه شعر بوکوفسکی است. این کتاب که در اواخر عمر او نوشته شده است و بن بست‌های زندگی، ناامیدی ها و سختی‌های دوران جوانی او را نشان می‌دهد. اشعاری مانند «جوان در نیواورلئان» شرح سختی‌هایی است که افرادی که در حاشیه جامعه زندگی می کنند تحمل می‌کنند. دیدگاه پیرمرد داستان قابل درک نیست. داستان تراژیک بر خوانندگان بی تاثیر است، اما همین ویژگی‌هاست که بیشترین تاثیر را بر خواننده می‌گذارد. لحن داستان هم در سراسر آن همراه با طنز و کنایه آمیز است.

برخی از بهترین و خشن‌ترین آثار بوکوفسکی در این مجموعه به چشم می‌خورند. برای مثال شعر”دایناسوریا، ما” تصویری واقع گرایانه و محکوم کننده از سیاره جنگ زده‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. این شعر نابودی و همچنین تولد بعدی زمین را پیش بینی می‌کند. با این حال توجه به بیماری او با نشان دادن جنبه‌های حساس‌تر نویسنده، عمق جدیدی به آثار بوکوفسکی می‌افزاید. شعر “مرغ آبی”، پرنده‌ای را در قلب خود توصیف می‌کند که تلاش می‌کند فرار کند.

8. اداره پست

بوکوفسکی اولین رمان خود را در سال 1971 در 50 سالگی منتشر کرد. داستان بر هنری چیناسکی نویسنده متمرکز است که فردیست الکلی و در اداره پست لس آنجلس کار می‌کند. چیزی که اداره پست را از دیگر داستان‌های بوکوفسکی متمایز می‌کند، رشته ضعیف خوش بینی است که در داستان شکل می‌گیرد. چیناسکی زندگی خود را در نوشیدن، کارهای کسل کننده و کم درآمد و خوابیدن با زنان مختلف هدر می‌دهد. اما این حس وجود دارد که چیناسکی و بنابراین خود بوکوفسکی هنوز به چیزهای بهتر امیدوار است.

9. زیباترین زن شهر

اولین مجموعه داستان کوتاه بوکوفسکی، نعوظ، انزال، نمایش و داستان‌های جنون معمولی، در سال 1972 منتشر شد که در آن داستان‌هایی را که در دهه قبل نوشته بود گرد هم آورد. امروز این مجموعه به دو نسخه قصه‌های جنون معمولی و زیباترین زن شهر تقسیم شده است. داستان‌ها بوکوفسکی بر اساس تجارب خود او و غالباً ناخوشایند و بدبینانه است. در این آثار کوتاه به راحتی می‌توان فهمید که بوکوفسکی چقدر با زبان خوب کار کرده است و در آن جمله‌هایی مانند “زیبایی چیزی نیست، زیبایی باقی نمی‌ماند. شما نمی‌دانید چقدر خوش شانس هستید که زشتید، زیرا اگر مردم شما را دوست دارند، می‌دانید که بخاطر چیز دیگری است “بخوانید.

10. هالیوود

بوکوفسکی در سال 1989 در هالیوود داستان هری چیناسکی را بازگو می‌کند، اما این بار تقریبا هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که این داستان تخیلی است. داستان این کتاب اساساً گویای همه چیز درباره تجربه بوکوفسکی با فیلم بارفلای است که بر اساس زندگی بوکوفسکی و اقتباس از داستان‌های چیناسکی ساخته شده است. بوکوفسکی علاقه‌ای به حذف تجربه زندگی خود از داستان‌هایش ندارد و در نتیجه این رمان با خشم شادمانه سر و صدا می‌کند. بوکوفسکی در مورد همه کسانی که در فیلم نقش دارند، از جمله خودش، حساس است. دلیل آن هم این است که باور دارد پول هر چقدر هم کم، ذهن مردم را مسموم می‌کند.

11. زنان

این رمان 1978 داستان هری چیناسکی را ادامه می‌دهد. مانند بوکوفسکی، چیناسکی یک نویسنده میانسال موفق است اما زندگیش سرتاسر آشفتگی و تشویش است. بوکوفسکی داستان خود را بر مردانگی و رابطه جنسی متمرکز می‌کند و به دنبال قسمت کثیف روابط عاشقانه چیناسکی و دیگر روابط با زنان است. چیناسکی بی وقفه امور مختلف را دنبال می‌کند، اما از تجربیات خود در مورد آن‌ها رضایت چندانی نمی‌یابد. بوکوفسکی در این میان به زن ستیزی آشکار و روال خسته کننده بی وقفه زندگی چیناسکی که ترکیبی از ترس، عصبانیت و نیاز است اشاره می‌کند.

12. پالپ

بوکوفسکی در سال‌های پایانی زندگی خود وسواس عجیبی به خشونت پیدا کرد. پالپ که تنها چند ماه قبل از مرگش به پایان رسید یکی از شاهکارهای او است. اگرچه تمرکز اصلی اکثر کارهای بوکوفسکی برروی شخصیت چیناسکی است اما به طرز غریبی در این داستان روی آن تمرکز نمی‌کند. این داستان به عنوان ادای احترام به ریموند چندلر و داشیل همت نوشته شده است. در این داستان کارآگاهی به دنبال پیدا کردن رمز و راز مرگ یک نویسنده مشهور است.این داستان کم کم از حالت واقعیت خارج می‌شود و قبل از پایان داستان، اتمسفر از حالت واقعی یک رویای تبدیل می‌شود.

13. خوراک هفت گانه: داستان‌ها و اشعار

این کتاب با جمع آوری اشعار و داستان‌هایی که بوکوفسکی پس از 70 سالگی نوشت تغییر شخصیتی او را نشان می‌دهد. اشعار او مانند داستان‌هایی خوانده می‌شود که بریده شده و در صفحه پراکنده شده‌اند و داستان‌های او هم بسان شعرهایش هستند. در این داستان‌ها حالت خودآگاهی وجود دارد. توجه به زندگی و مرگ در این آثار بیشتر است. یکی از برجسته‌ترین این آثار “پسر شیطان” است. این داستان، داستانیست نادر از بوکوفسکی که او در آن علاقه زیادی به رابطه جنسی یا مشروب ندارد. البته این یک داستان خشونت آمیز به شکلی ماهرانه شما را متعجب خواهد کرد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *