

قیمت اصلی ۱۱۹,۰۰۰ تومان بود.۱۰۷,۱۰۰ تومانقیمت فعلی ۱۰۷,۱۰۰ تومان است.
یکی از پیشگامان روانشناسی فرهنگی استدلال می کند که احساسات ذاتی نیستند، بلکه در زندگی مشترک ما ایجاد می شوند.
امروز چطوری؟ ما ممکن است احساسات را به عنوان پاسخ های جهانی در نظر بگیریم، اما در بین ما، روانشناس تحسین شده باتیا مسکیتا در کتاب در میان ما از ما می خواهد که آنها را از دریچه کاری که در روابطمان انجام می دهند، چه تک به تک و چه در شبکه های اجتماعی بزرگتر، بررسی کنیم. از منظر بیرونی، خوانندگان متوجه خواهند شد که چرا غرور در زمینه هلندی به خوبی به همان احساسات در کارولینای شمالی ترجمه نمی شود، یا اینکه چرا عصبانیت فرد از رئیس به معنای عصبانیت شما از شریک زندگی در یک رابطه نزدیک نیست. با نگاه کردن به روابط در محل کار، مدرسه و خانه، بهتر می توانیم قضاوت کنیم که چگونه احساسات ما درک می شوند، چگونه ممکن است یک موقعیت را تغییر دهند و چگونه ما را تغییر می دهند. در میان ما با ترکیبی درخشان از مطالعات و داستانهای روان شناختی اصلی از مردم در طول زمان و جغرافیا، به طرز ماهرانهای استدلال میکند که اذعان به تفاوتها در احساسات به ما امکان میدهد نقاط مشترکی پیدا کنیم، انسانسازی و فروتنی همهی ما برای بهتر شدن.
باتیا مسکیتا که یک روانشناس است، در کتاب «در میان ما» استدلال میکند که احساسات، جهانی نیستند، بلکه از گروههای اجتماعی به ما به ارث رسیدهاند.
هنگامی که کریستین دورو، مردمشناس استرالیایی برای تحقیق به جزایر سلیمان سفر کرد، کودک نوپای خود را با خود برده بود. او در ابتدا تصور میکرد که تجربه جهانی عشق مادری به او کمک می کند تا با زنان سیمبو که در فرهنگی بیگانه زندگی میکنند، ارتباط برقرار کند. اما به سرعت مشخص شد که عشق مادری یک زن استرالیایی با عشق مادری یک زن سیمبو کاملا متفاوت است: او آموخت که کلمهی taru در زبان سیمبو به معنای عشق است و عشق مادری برای مادران سیمبو اغلب میتواند با غم و اندوه همراه باشد. دورو با این تفاوت زمانی روبرو شد که دخترش مریض شد و یک زن سیمبو به نام لیزا سعی کرد با نقل داستانی در مورد مرگ پسر جوانش بر اثر سرخک او را آرام کند.
در طی سالهای متمادی، روانشناسان و دانشمندان بر این باور بودند که همهی انسانها در اعماق وجودشان، مجموعهای از احساسات تکاملی فطری را تجربه میکنند. برای مثال و بر اساس این مدل بر این عقیده بودند که خشم تجربهای ملموس و تغییرناپذیر است که در اعماق وجود همهی انسانها اتفاق میافتد، چه برای فرد سفیدپوست آمریکایی که در منهتن قهوهاش را مزه مزه میکند چه برای گلهدار بومی گوزنهای شمالی یکسان است. Batja Mesquit که یک شخصیت کلیدی در گسترش حوزه روانشناسی فرهنگی است بیش از 30 سال پیش شروع به تحقیق در مورد احساسات کرد، او آن زمان مطمئن بود که این مدل درست است. اما مسکیتا که امروزه استاد برجسته دانشگاه لوون بلژیک است، احساسات را از دریچهای کاملا متفاوت می بیند. مسکیتا در کتاب جدید خود به نام «در میان ما: فرهنگها چگونه احساسات را شکل میدهد» استدلالی بحث برانگیز را مطرح میکند و بیان میدارد که وقتی صحبت از احساسات میشود، همه ما مثل هم نیستیم. آیا افراد دیگر دقیقا مانند شما عصبانی، خوشحال و ترسیده اند؟ آیا احساسات شما هم مانند احساسات آنهاست؟ من اینطور فکر نمیکنم.
کتاب مسکیتا به تمایز کلیدی بین احساسات «من» و احساسات «ما» اشاره دارد. او معتقد است که روانشناسی فرهنگی برای مدت طولانی بر یک مدل ذاتاً غربی و فردگرایانه از احساسات تکیه کرده است: مدل من MINE «ذهنی، درون فرد، و ذاتگرا» است. این چارچوب بر این ایده متکی است که مهمترین بخش یک تجربه عاطفی در درون فرد اتفاق می افتد. اما، مسکویتا میگوید، بیشتر فرهنگهای غیرغربی احساسات را احساسات ما OURS میدانند: و آن را «جدا از فرد، رابطه و موقعیت» میداند.
برای مسکویتا، مدل OURS، که ما را دعوت میکند تا زمانی که صحبت از احساسات به میان میآید، «بهجای درون» به بیرون نگاه کنیم، طرحوارهای مناسبتر از مدل MINE است که مدتها مورد تحسین قرار گرفته است. او معتقد است که ما باید این باور را که احساسات عمدتاً در درون فرد اتفاق میافتد را کنار بگذاریم، و در عوض به احساسات بهعنوان تجربیات فرهنگی ساختهشده نگاه کنیم که بین مردم اتفاق میافتد و بسته به بافت فرهنگی و اجتماعی متفاوت به نظر میرسند.
مسکیتا از تجربه شخصی به این دیدگاه میرسد. او فرزند بازماندگان هلوکاست هلندی است، و تجربیات والدینش بر رابطه او با آنها نامشخص بود، و درک واکنش های احساسی آنها را برای او دشوار می کرد، که در سایه وحشت هایی که حتی قبل از تولد مسکیتا رخ داده بود، شکل می گرفت. بعداً در زندگی، مسکیتا از هلند به میشیگان نقل مکان کرد و بارها در موقعیتهای اجتماعی قرار گرفت که در آن بیرحمی هلندیاش با خوشرویی آمریکاییها در تضاد بود، یا جایی که ادب آمریکاییها احساس او را نسبت به رابطهی دوستانه نزدیک آزار میداد.
مسکیتا برای نشان دادن اینکه این درگیریهای فرهنگی صرفاً پوششی برای احساسات ساکن در سراسر جهان نیست، به مجموعهای از حکایات و مطالعات روی میآورد که نشان میدهد چگونه از بدو تولد، کودکانی که به یک فرهنگ خاص تعلق دارند، اجتماعی میشوند. والدین خود را به برخی از احساسات و واکنش های عاطفی مهم و ارزشمند نگاه کنند. به عبارت دیگر، او می گوید: “احساسات به ما کمک می کنند تا بخشی از فرهنگ خود شویم.”
هنگامی که او در حال بزرگ کردن فرزندشان بود، الیور، در آمریکا بود، آنها حس غرور را در او پرورش دادند، او را به خاطر دستاوردهایش تحسین کردند و بنابراین او را برای شکوفایی در یک جامعه فردگرا که برای دستاوردهای شخصی ارزش قائل است، آماده کردند. او الیور را با داستان یک مردم شناس درباره دیدی، کودک نوپای تایوانی که مادرش پس از تلاش برای لمس دوربین فیلمبرداری محقق، حس شرمندگی را در او تلقین کرد، مقایسه می کند. مسکویتا میگوید شرم در تایوان ارزشمند است، زیرا کودک را آماده میکند تا در بزرگسالی در یک فرهنگ مناسبمحور رشد کند. او خاطرنشان می کند که غرور ذاتاً یک احساس درست نیست، در حالی که شرم ذاتاً یک احساس اشتباه نیست. در این مثالها، هر یک از والدین کار درستی انجام دادند و فرزندشان را برای رشد به عنوان یک بزرگسال در زمینه فرهنگی خود آماده کردند.
به طور مشابه، او چگونگی ارزشهای متفاوت خشم، شرم، عشق و شادی را بر اساس فرهنگی که در آن بیان میشود، آشکار میکند: تحقیقات نشان میدهد که برای مثال، سفیدپوستهای آمریکایی معاصر، تمایل دارند شادی هیجانزده و پرانرژی و عشقی را که در آن بیان میشود، ارزشمند بدانند. فردی را شایسته معرفی می کند، در حالی که برخی دیگر از فرهنگ های اجتماعیتر، آرامش، شادی مسالمت آمیز را ارج می نهند و عشق پرشور را مملو از اندوه می دانند.
مسکیتا معتقد است که ما باید این باور را که احساسات عمدتاً در درون فرد اتفاق میافتد را کنار بگذاریم و در عوض به احساسات بهعنوان تجربیات فرهنگی ساخته شده نگاه کنیم که بین مردم اتفاق میافتد که بسته به بافت فرهنگی و اجتماعی متفاوت به نظر میرسند.
نه تنها احساسات مختلف بر اساس فرهنگ ارزش متفاوتی دارند، بلکه تغییرات زبانی بین فرهنگ ها نیز تجارب عاطفی را شکل می دهند. تعصب نسبت به زبان انگلیسی و مفاهیم عاطفی که در انگلیسی نامگذاری شده اند، باعث شده است که محققان احساسات غربی را جهانی ببینند. مسکویتا نمونه ای از یک مطالعه در سال 2019 را ذکر می کند که در مجله Science منتشر شده است که سعی کرده است احساسات مختلف در فرهنگ ها را در 24 مفهوم انگلیسی گروه بندی کند. اما، همانطور که مسکیتا اشاره میکند، زبانهای مختلف کلماتی برای مفاهیم احساسی کاملاً متفاوت دارند که یک به یک با انگلیسی تطابق داده نمیشود. هلندی ها کلمهی “gezellig” دارند، که به احساس آرامش در یک مکان گرم با دوستان در زمستان اشاره دارد. بادیه نشینان مصری « hasham» دارند، احساسی که عمدتاً امکان حقارت اجتماعی را تعریف می کند. ژاپنیها «amae» دارند، که وابستگی ذاتی پیوند کودک با مادرشان را توصیف میکند.
از منظر مسکویتا، اینطور نیست که هر فردی در این سیاره با توانایی درک مجموعه ای ثابت از احساسات در بدو تولد متولد شده باشد که تمام آن احساسات هم به زبان انگلیسی شناخته شده و نامگذاری شده باشند. در عوض، او استدلال میکند، وقتی در یک فرهنگ بزرگ میشویم، به هر یک از ما کلمات عاطفی مربوط به زمینهی خاص گفته میشود، که «با قسمتهای احساسی از حافظه جمعی فرهنگ ما و همچنین بینش جمعی درباره آن احساسات همراه میشود».
بهعنوان یک خواننده آمریکایی که فقط در فرهنگهای غربی زندگی کردهام، گاهی اوقات در حین خواندن کتاب مسکیتا در برابر ایدههای مسکیتا مخالفت میکنم. من تعجب کردم که چگونه می توانیم مطمئن باشیم که در زیر این همه تلههای فرهنگی، ما همان احساسات را در اعماق خود تجربه نمی کنیم؟
تعدادی از مطالعات نشان دادهاند که چگونه از بدو تولد، کودکانی که به فرهنگ خاصی تعلق دارند توسط والدینشان اجتماعی میشوند تا برخی از احساسات و واکنشهای عاطفی را مهم و ارزشمند بدانند. به عبارت دیگر، Mezquita می نویسد، “احساسات به ما کمک می کنند تا بخشی از فرهنگ خود شویم.”
اما در پایان، شاید مهم نباشد که همه احساسات ریشه در “سناریوهای ابتدایی” مشابهی دارند، همانطور که مسکیتا آنها را می نامد – زیرا کتاب او به طور غیرقابل انکاری روشن می کند که مهم نیست در درون چه می گذرد. تفاوت های بسیار زیادی در چشم اندازهای عاطفی در فرهنگ ها وجود دارد و درک این تفاوت ها نه تنها به دلایل علمی بلکه برای دلایل سیاسی نیز ضروری است.
مسکیتا آخرین فصلهای خود را به مشکلاتی که مهاجران با چشمانداز عاطفی فرهنگ جدید خود با آنها عادت کردهاند اختصاص میدهد: به قول خودش به جای تانگو یاد گرفتن والس. مطالعات نشان می دهد که تا نسل سوم، چشم انداز عاطفی یک خانواده مهاجر از فرهنگ اکثریت قابل تشخیص نیست. و حتی در یک فرهنگ، افراد بر اساس جنسیت، نژاد یا طبقه اجتماعی، نگرشهای متفاوتی نسبت به احساسات دارند – و احساساتشان به شکلی متفاوت کدگذاری میشود. در اوایل کتاب، او اشاره میکند که خشم زنانه و خشم یک مرد سیاهپوست در ایالات متحده با خشم یک مرد سفیدپوست کاملاً متفاوت است.
در نهایت، کتاب مسکیتا یک استدلال قوی و تکان دهنده برای مشاهده احساسات و اپیزودهای عاطفی به صورت کلی ارائه می دهد. این فراخوانی برای اقدام است که مدارس، مشاغل و سیستم های قضایی ما را عادلانه تر می کند. همدلی، مفهومی که بسیار تحسین شده است اما کافی نیست. مسکویتا استدلال میکند که باید از همدلی عبور کنیم، که مستلزم تصور این است که میتوانیم تجربیات خود را به شخص دیگری فرافکنی کنیم، و در عوض بیاموزیم که دلسوزانه سؤال بپرسیم و بفهمیم که پاسخ عاطفی یک فرد بر اساس پیشینه فرهنگیاش چه معنایی دارد.
او میگوید که درک بین خطوط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زمانی اتفاق میافتد که «بفهمی رقص آنها با آنچه در محیط اجتماعی خود به آن عادت کردهاید متفاوت است».
نویسنده | باتیا مسکیتا |
---|---|
ناشر | نشر مون |
مترجم | صدرا صمدی دزفولی |
سال انتشار | 1403 |
دسته بندی ها | جامعه شناسی, روانشناسی |
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحات | 195 |
سال انتشار میلادی | 2022 |
نوع جلد | شومیز |
تجربهی خرید مشتریان از بزرگترین فروشگاه آنلاین کتاب ایران
زمان ارسالشون مثل همونی بود که توی سایت گفته بودند و پشیتبانیشون عالی بود همچنین کیفیت بسته بندی ام حرف نداشت و کتاب بدون هیچ مشکلی به دستم رسید.
تخفیف داشت و پشتیبانیشون ساعت ۱۰شب هم جواب داد
پشتیبانی عالی و پاسخگویی سریع. تنوع کتابها فوقالعادهست و همیشه میتونم کتاب مورد نظرم رو پیدا کنم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.