کتابجم | کاملترین مرجع خرید کتاب در ایران
صفورا اره و غلام بهونه گیر
صفورا دیلاق و بی قواره بود با شانه هایی پت و پهن و دستانی بزرگ مثل دو طاقار که از دو طرف تنش آویزان بودند. صورتش گرگرفته، دهانش گشاد و بینی اش استخوانی کشیده بود. یک خال بزرگ گوشتی گوشه ی چپ لب پایینش داشت … زبانش مثل نیش عقرب بود، بلکه هم بدتر، مثل اره تیز و تند و برنده!
برای همین در و همسایه و فامیل و آشنا «صفورا اره» صدایش می زدند. اول بار آقا دده ی خدا بیامرزش این اسم را رویش گذاشت. می گفت: «معلوم نیست به کی رفته!» … صفورا تقی به توقی می خورد اره می شد. با دست های بزرگش همه چیز را به هم می کوبید، با زبان تند و تیزش جان همه را به لب می رساند و همه را به جان هم می انداخت …
با همه ی این ها صفورا آنی داشت که هیچ کس نداشت. مال خودش بود. آنی که در گیر و دار بزن بزن ها و جیغ کشیدن ها او را خواستنی می کرد. صورتش بیشتر گر می گرفت، ته چشم هایش نوری سوسو می زد و نگاهش را تب دار و بی قرار می کرد. آخر صفورا عاشق بود.
عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
شابک | 9786008025092 |
دسته بندی ها | ادبیات ایران, ادبیات داستانی, ادبیات کودک و نوجوان, ادبیات نوجوان, داستان عاشقانه, دهه 2010 میلادی, عشق های فراموش شده, کتاب کودک, کتاب نوجوان |
قطع کتاب | |
تعداد صفحات | 114 |
سال انتشار | |
سال انتشار میلادی | 2015 |
نوع جلد | جلد سخت |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.