به اولين باجه تلفني كه رسيدم بدون اين كه از خودم اراده داشته باشم، وارد آن شدم و آن شماره ي لعنتي را كه به من داده بودند و انگار در سرم حك شده بود ،گرفتم و بدون اين كه خودم را معرفي كنم آدرس خانه محمد را به آن ها دادم و از آنجا خارج شدم . لحظاتي بعد …. واي خدايا … چه كرده بودم؟ اما ديگر دير شده بود. بايد ميرفتم و قبل از رسيدن مأموران آن ها را خبر ميكردم..
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.