خرید کتاب از میان ۱۲۰ هزار عنوان

کتاب بوچای

یک روز که رفته بودیم تعذیه ننه خورشید چنان گریه کرد که آخرش شمر و حرمله هم زدن زیر گریه. آخرش امام حسین خوان رفت و ساکتشان کرد که مثلا گریه را بس کنند و باید الان خیمه را آتش بزنند. حتی فندکش را هم از ته جیبش بیرون کشید و به زور از لای به لای انگشتان شمر رد کرد کف دستش.

ویژگی‌ها مقدار
نویسنده

ناشر

دسته بندی ها

ادبیات ایران, ادبیات داستانی, ادبیات معاصر, رمان

شابک

9789641561705

قطع کتاب

تعداد صفحات

140

سال انتشار

نوع جلد

شومیز

0 دیدگاه برای کتاب بوچای

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب بوچای”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط