آب دوغ خیار
می گویند هنگامی که کریم خان زند با لقب وکیل الدوله بر مملکت ایران حکومت می کرد، آغا محمدخان قاجار و برادرزاده اش خان باباخان (بعدها فتحعلی شاه قاجار) که در سنین نوجوانی بوده در دربار کریم خان و تحت نظر وی روزگار می گذرانده اند (البته بیش تر اسیر محسوب می شده اند تا مهمان!). روزی از روزها، کریم خان زند همراه با برادرزاده ی خویش یعنی لطفعلی خان زند (همانی که ابراهیم خان کلانتر به وی نارو زد!) در حال گردش در حیاط قصر بوده اند که ناگاه با آغامحمدخان و برادرزاده اش خان باباخان مواجه می شوند و پس از ادای احترامات فراوان و اعلام جان نثاری از سوی مردان قجری، کریم خان، برای گرم تر شدن مجلس، به دو نوجوان حاضر در رکاب دستور کشتی گرفتن می دهد. لطفعلی خان زند با دوبنده ی قرمز و خان باباخان قاجار با دوبنده ی آبی… روی سر و گردن همدیگر کار می کنند! با این که سن و سال لطفعلی خان بیش تر از باباخان بود، کاملا مشخص می نمود که قدرت زور و بازوی حریف قجری خویش را ندارد. هر چه به پایان بازی در سه دقیقه ی اول نزدیک می شدند، خان باباخان بیش تر به برد نزدیک می شد و همین امر باعث نگرانی آغامحمدخان شد.
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
شابک | 978-6001199172 |
دسته بندی ها | ادبیات ایران, ادبیات داستانی, داستان تاریخی, داستان کمدی (طنز), مجموعه داستان |
قطع کتاب | |
تعداد صفحات | 164 |
سال انتشار | |
نوع جلد | شومیز |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.