بی خیال

مادربزرگ پاتریک مرده بود. یکی از دوستان مادرش گفته بود که او به بهشت رفته، اما پاتریک چون زمان دفن آن جا بود خوب می دانست که او را توی یک جعبه ی چوبی گذاشته اند و بعد جعبه را توی یک گودال جا داده اند. بهشت جای دیگری بود و آن زن دروغ گفته بود، مگر آن که این کار هم مثل فرستادن یک بسته ی پستی باشد. مادربزرگ را که توی جعبه گذاشته بودند، مادرش خیلی گریه کرده بود و به پاتریک گفته بود که به خاطر مادربزرگ خودش این کار را می کند. ولی این که احمقانه بود، چون مادر بزرگ خودش هنوز زنده بود و فقط لازم بود با قطار بروند و او را ببینند که خسته کننده ترین کار روی زمین بود…

شناسه محصول: 39efc2eccaba دسته:

برنده جایزه بتی ترسک سال 1992

نویسنده

ناشر

مترجم

دسته بندی ها

ادبیات انگلیس, ادبیات داستانی, ادبیات معاصر, جایزه ی بتی ترسک, دهه 1990 میلادی, رمان

شابک

978-6003675773

قطع کتاب

تعداد صفحات

168

سال انتشار

سال انتشار میلادی

1992

نوع جلد

شومیز

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بی خیال”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *