تضمین کیفیت و اصالت
ضمانت سلامت فیزیکی و چاپ اصلی
۲۰ سال سابقه توزیع
دو دهه تجربه پخش آنلاین کتاب
همکاری با کتابفروشیها
تامین و توزیع انبوه سراسری
مرجوعی بیقید و شرط
۷ روز ضمانت بازگشت به هر دلیل
انتخاب فروشنده
مشخصات کتاب
- ناشر: علمی و فرهنگی
- مترجم: علی اصغر مهاجر
- دسته بندی ها: ادبیات انگلیس, ادبیات داستانی, ادبیات کلاسیک, دهه ۱۹۵۰ میلادی
- شابک: ۹۷۸-۶۰۰۱۲۱۶۴۲۸
- قطع کتاب: پالتویی
- تعداد صفحات: ۳۳۱
- سال انتشار: ۱۴۰۲
- سال انتشار میلادی: ۱۹۵۴
- نوع جلد: شومیز
- شابک: ۰۷d۷۸۱e۴d۹c۲
معرفی کوتاه
عاشق مترسک نوشته فیلیس هستینگز (Phyllis Hastings) ما را به یک مزرعه می برد. جایی که دختری ساده و روستایی که اندکی کند ذهن است، با پدری سنگدل و خشن زندگی می کند (به راستی زندگی می کند یا تنها روزگار می گذراند چرا که زندگی اش عاری از هر دستاویزی ست که بتوان با آن دلی خوش کرد. ) رابطه پدر با دختر یعنی کار و باز هم کار تا سر حد فرسودگی. دختر دوستی ندارد و حتی کسی نیست تا او را به نام بخواند.خاطره خواهر ها و برادرهای کوچکترش هم که اکنون ازدواج کرده و مزرعه را ترک کرده اند، تصویر محوی است از تحقیر و دست انداخته شدن. مادر نیز سال ها پیش از دنیا رفته و دختر این حس تنهایی و جدا افتادگی را تنها با دیدن اشکال مختلف در ابرها، ریزش رقص گونه و غمناک برگ ها در خزان و تخیل رنگینش جبران می کند. روزی تصمیم می گیرد تا مترسکی بسازد ( چیزی در این دنیا که از آن خودش باشد و جایگزین تمام نداشته های گذشته و حال). با سختی اما عشق، وسایل مورد نیاز را فراهم و بالاخره مترسک را درست می کند. دلش می خواهد او را در اتاقش نگه دارد اما پدر مجبورش می کند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظه جدایی و فراق است (چراکه از همان عالم تنهایی هم چیز بیشتری از دست می دهد . ) روز ها همچون قبل به کندی اما با لذت بیشتری می گذرند، تا این که روزی دختر در جاده کناری مزرعه با ۴ پلیس برخورد می کند. آن ها از دختر که از دیدن شان وحشتزده است درباره مجرمی فراری می پرسند و او را که اطلاعی ندارد به حال خودش ر ها می کنند . عصر هنگام دختر به میعادگاهش می رود، ولی مترسک سر جایش نیست. وقتی که نزدیک تر می رود متوجه می شود که مترسک روی زمین افتاده اما گویی اتفاقی عجیب رخ داده است، چرا که مترسک نفس می کشد و کیسه های خاک اره جای خود را به گوشت و پوست واقعی داده اند! از آن هم عجیب تر این که مترسک حرف می زند و اسم دخترک را هم می پرسد و از این لحظه دیگر «اگنس» وارد سرزمین پریان می شود .آیا نیروی عشق همانگونه که خود اگنس می گوید «عشق مایه حیات است و من عاشق مترسکم بودم» به مترسک حیات داده است؟ یا ما صرفا بازیچه تخیلات دختری نیمه دیوانه ایم که برای فرار از تنهایی به توهماتش دستور خلق موجودی خیالی را داده است؟ شاید هم با مجرمی فراری و خطرناک روبه رو هستیم؟ خواندن این کتاب نه فقط یافتن پاسخی برای پرسش های بالا نیست، که بازیافتن عشقی واقعی هم هست. از آن قبیل عشق ها که دیر زمانی است تنها می توان در میان کتاب ها یافت. خوب، «عاشق مترسک» هم یک کتاب است.
معرفی محصول
کتابهای دیگر با ترجمه علی اصغر مهاجر
مشاهده همهکتابهای دیگر از نشر علمی و فرهنگی
مشاهده همهبرای ثبت دیدگاه باید وارد سایت شوید.
ورود / عضویت
دیدگاه کاربران
هنوز دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.