کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 1
در یکی از محله های شلوغ توکیو، در زیرزمینی کافه ای بخصوص است که می تواند انسان ها را به سفر در زمان ببرد. تحت شرایطی خاص. اما این سفر از آن دست سفر های رایجی نیست که در کتاب ها می خوانید یا در فیلم ها میبینید، نه . برای سفر در زمان در این کافه باید از قوانین خاصی پیروی کنید.
نقد کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود اثر توشیکازو کاواگوچی
در کافهای داخل شهر توکیو، که از دوران ادو پابرجا مانده است، صندلیای در دورترین نقطه از در ورودی کافه وجود دارد. افسانههای محلی میگویند که این صندلی میتواند شما را در زمان به عقب ببرد به شرطی که قوانین خاصی را رعایت کنید.
این افسانه درست است، چون فومیکو به زودی خبردار میشود که ناگهان دوستپسرش برای موقعیتی کاری به آمریکا میرود و حالا فومیکو حاضر است هر کاری بکند تا به عقب برود و جلوی او را بگیرد.
زمانی که داستان پیش از آنکه قهوه سرد شود شروع میشود، به نظر در حد همان رمانهای زیبا اما سطحی است، حتی داستانش کمی هم عجیب است و انگار به درد این می خورد که داستان یکی از سریالهای درام معمولی باشد.
اما هرچه بیشتر لایههای داستان را کنار میزنیم، نبض گرم و تپندهی کتاب نمایان میشود. حتی ممکن است اشکتان را هم دربیاورد. جلد دوم این کتاب را هم با نام قصههای کافه می توانید بخوانید.
در اولین صحنههای شروع کتاب پیش از آنکه قهوه سرد شود، فومیکو را میبینیم که به گفتهی دوستپسرش برای «صحبتی جدی» با او قرار دارد. او به امید خواستگاری آمده است، اما دوستپسرش میخواهد خبر قطع رابطهشان را به او بدهد.
تا اینجای داستان که قابل پیشبینی بود. گورو به آمریکا میرود و یک هفتهی تمام، فومیکوی ماتمزده و دلتنگ مدام به کافه سر میزند. او خیلی زود یاد آن افسانهی محلی دربارهی صندلی سفر در زمان میافتد و در به در از کارکنان کافه میپرسد که آیا آن افسانه حقیقت دارد یا نه.
کارکنان آخر سر تسلیم میشوند و تایید می کنند که شما میتوانید به یک لحظه در گذشتهی کافه بروید، ولی نمیتوانید از صندلی بلند شوید، هرچیزی بگویید یا هر کاری بکنید نمی توانید زمان حال را عوض کنید و در آخر هم این کار محدودیت زمانی دارد. زمانی که قهوه داخل فنجان ریخته میشود، سفر شما شروع میشود و شما تا قبل اینکه قهوه سرد شود باید آن را به پایان برسانید.
اگر دیر کنید، شما جای آن زنی را میگیرید که تقریبا همیشه روی آن صندلی نشسته است. زنی که بعدا معلوم میشود روح است. او روزی یک بار از جایش بلند میشود تا به دستشویی برود و درست آن موقع شما باید روی صندلی بنشینید و به گذشته بروید.
فومیکو بعدا متوجه میشود که اگر کسی زن را به زور از جایش تکان دهد، او نفرینش میکند. این زن آخرین کسی بود که گذاشت قهوهاش سرد شود و دیگر برای همیشه به شکل روح آنجا میماند.
وقتی صحنههای اول را میخواندم، از تصنعی بودن این روح و سفر در زمان بدم آمد، ولی در عین حال از اینکه انقدر صاف و ساده داستان را نوشته بود و فضایی خوشایند ساخته بود، خوشم آمد.
داستان سطحی است، غیر منطقی است، ناشیانه است، ولی جالب است. اتفاقهایی که بعد از این روایت میشود، شروعی غیرمنتظره برای کتاب است. قصهی فومیکو فقط یکی از چهار قصهی کتاب است.
میشود هرکدام از این قصهها را یک بخش، یک پرده از نمایش یا حتی داستان کوتاهی نامید که با بقیهی داستانها ارتباط زیادی دارند. به هر حال پیش از آنکه قهوه سرد شود چهار داستان دارد.
چیزی که تجربهی من را از آن لذت دستبهعصا از داستانی سطحی دربارهی عشق گمشده و سفر در زمان به علاقهای شدید و پرشور به داستانها تغییر داد، همین پررنگ کردن آهسته و نامحسوس شخصیتهای فرعی داستان بود.
کاواگوچی قبل از آنکه پیش از آنکه قهوه سرد شود را به صورت رمان در بیاورد، آن را به شکل نمایشنامه نوشته بود و این نشان میدهد که داستان رگههای نمایشی دارد و فضای داستان و شخصیتها شبیه نمایشهای تئاتر است.
بخشها شبیه پردههای نمایش هستند و هر قسمت ریتم مخصوص به خود را دارد. با این حال داستان در قالب کتاب هم خوب است، ولی به نظرم روی صحنه درخشان خواهد بود.
«زمانی که در سنگین چوبی را بازکردند و وارد شدند، کافه سرمایی خوشایند داشت. دینگدینگ زنگوله هم آرامبخش بود. کافه با اینکه سه میز دونفره و سه صندلی کنار پیشخان داشت، اما تنها مشتری آنجا زنی با پیراهن سفید بود که در دورترین نقطه از در ورودی نشسته بود.»
در داستان فومیکو، که اولین داستان کتاب است، با نقشهای فرعی آشنا میشویم که در کافه کار میکنند یا پای ثابت آنجا هستند: یايکو هیرای، کازو توکیتا (کسی که فومیکو را به گذشته میفرستد)، روح زنی که پیراهن سفید میپوشد و کی توکیتا که دخترخالهی کازو است.
داستان این شخصیتها ذرهذره کامل میشود ولی بیشتر مواقع پسزمینه داستان فومیکو هستند، ولی وقتی داستان فومیکو تمام میشود و بخش دوم شروع میشود، این زنها آرامآرام وارد داستان اصلی میشوند و کافه هم برای خودش داستان جداگانهای میسازد.
دربارهی خود ساختمان، صاحب کافه و زنهایی که آنجا کار می کنند، بیشتر میخوانیم و منتظر میمانیم که رازهای زن سفیدپوش آشکار شود.
هرچه داستان جلو میرود، میبینیم که تمام دخترهای کافه زندگیهایی دارند که میخواهند از آن فرار کنند یا آیندهای دارند که میخواهند آن را بسازند و این ارتباطهای داخل کافه شبیه مانگای شوجو میشود.
خواهر هیرای در سندای است و مدام از هیرای میخواهد که به خانه برگردد تا مسافرخانهی خانوادگیشان را اداره کند. کِی باردار است و از اینکه قرار است مادر شود هیجانزده است.
نبض زندگی همهشان را میتوان حس کرد. ضربآهنگی که با هربار باز وبسته شدن در و صدای زنگولهاش نواخته میشود و این پیوند، آنها را به هم مرتبط می کند. پیوندی که باورکردنی و شکننده است ولی در پس آن غم و دلهره نهفته است.
هرکدام از این زنها به مرور دلیلی پیدا میکنند تا از دورترین صندلی به در ورودی استفاده کنند.
شکل گرفتن تدریجی و دقیق داستان لذتی خوشایند به همراه دارد درست مثل دیدن شکوفهی بهاری یا خواندن کتابهای برجسته.
افرادی که فکر میکنید نقش فرعی هستند بعدا شخصیتهای اصلی داستان میشوند و این تغییر شبیه صحنههای گردان تئاتر است. ناگهان با این حقیقت مواجه میشویم که هریک از ما قهرمان زندگی خودمان هستیم و باریستای استارباکس یکی از نقشهای فرعی داستان زندگی ما است و ما هم یکی از نقشهای فرعی زندگی او هستیم.
هر کدام از این زنها سرگذشت، شخصیت و هدفی تمام و کامل و جالب دارند. و همهشان هم دلیلی برای نشستن روی آن صندلی دارند. در واقع، در انتهای کتاب، تکه های قلب شکسته فومیکو در برابر ماجراهای زنهایی مثل هیرای و کی رقتانگیز و پیشپا افتاده میشود.
همین بس که بگویم که هر بخش کتاب عمیقتر و سنگینتر از بخش قبلی است و در آخر، چهارمین داستان اشکتان را در میآورد.
پیش از آنکه قهوه سرد شود از تمام کتابهایی که در سال ۲۰۱۹ خواندم بیشتر من را شگفتزده کرد. چیزی نمانده بود که بنویسم این کتاب، کتابی سطحی اما جالب دربارهی شکستن قلب و سفر در زمان است.
اما کاواگوچی به آسانی و هوشمندانه تمام انتظارات من را تغییر داد و این کتاب را به یکی از لذتبخشترین و غمانگیزترین و جذابترین داستان های سال تبدیل کرد.
راستش داستان عجیب و مبتذل است، اما روح و جانی دارد که نویسنده با فضاسازی هوشمندانه آنها را بیان میکند و شخصیتها و روابط را آشکار میکند.
به معنای واقعی، تجربهای فراموش نشدنی و گیرا بود و بیشتر از این نمیتوانم خواندنش را توصیه کنم.
| ویژگیها | مقدار |
|---|---|
| نویسنده | |
| ناشر | |
| مترجم | |
| دسته بندی ها |
ادبیات داستانی, ادبیات رئالیسم جادویی, ادبیات ژاپن, ادبیات معاصر, پرفروش ترین های چاپ 1400, داستان علمی تخیلی, داستان فانتزی, دهه 2010 میلادی |
| شابک |
978-6227585025 |
| قطع کتاب | |
| تعداد صفحات |
200 |
| سال انتشار | |
| سال انتشار میلادی |
2015 |
| نوع جلد |
شومیز |
0 دیدگاه برای کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 1
محصولات مرتبط
-
کتاب رهبرى “درس هايي كه از زندگى و سالهاى حضورم در منچستر يونايتد آموختم” کوله پشتی
قیمت اصلی ۶۰,۰۰۰ تومان بود.۵۴,۰۰۰ تومانقیمت فعلی ۵۴,۰۰۰ تومان است. -
کتاب باقی این اوقات برای باد کوله پشتی
قیمت اصلی ۱۰,۰۰۰ تومان بود.۹,۰۰۰ تومانقیمت فعلی ۹,۰۰۰ تومان است. -
کتاب حرفی برای گفتن کوله پشتی
قیمت اصلی ۱۵,۰۰۰ تومان بود.۱۳,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۱۳,۵۰۰ تومان است. -
کتاب چهار دی ان ای پنهان آمازون، اپل، فیسبوک و گوگل
قیمت اصلی ۱۳۵,۰۰۰ تومان بود.۱۲۱,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۱۲۱,۵۰۰ تومان است. -
کتاب نصرت رحمانی ( شعر زمان ما ۱۱)
قیمت اصلی ۲۸۵,۰۰۰ تومان بود.۲۵۶,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۲۵۶,۵۰۰ تومان است. -
کتاب شور به پا کن کوله پشتی
قیمت اصلی ۴۰,۰۰۰ تومان بود.۳۶,۰۰۰ تومانقیمت فعلی ۳۶,۰۰۰ تومان است. -
کتاب خیال پرداز واقع گریز کوله پشتی
قیمت اصلی ۴۵,۰۰۰ تومان بود.۴۰,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۴۰,۵۰۰ تومان است. -
کتاب به جستجوی غزاله کوله پشتی
۲۴۹,۰۰۰ تومان -
کتاب جستاری در باب معنا کوله پشتی
قیمت اصلی ۴۲,۰۰۰ تومان بود.۳۷,۸۰۰ تومانقیمت فعلی ۳۷,۸۰۰ تومان است. -
کتاب درباره ی هنر و شعر و شاعری
قیمت اصلی ۲۹۵,۰۰۰ تومان بود.۲۶۵,۵۰۰ تومانقیمت فعلی ۲۶۵,۵۰۰ تومان است.