

چرا باید فهرستی از بهترین کتابهای فلسفهای که مبتدیان باید بخوانند را تهیه کنیم؟ برتراند راسل میگوید: «آنچه شما میدانید علم است و آنچه نمیدانید فلسفه.» و وقتی پای فلسفه در میان است، هیچوقت به اندازهی کافی از آن سر در نمیآوریم.گستردگی و ناملموس بودن برخی موضوعات، فهم فلسفه را برای نوآموزان سخت میکند. مثل تلاش برای پیدا کردن انتهای تکهای از چسبنواری است، یافتن آنکه از کجا باید شروع کنیم، بسیار سخت است. در چنین موقعیتهایی، تنها یک راه دارید: از متخصصان امر بخواهید که بهترین کتابهای فلسفی برای مبتدیان را به شما معرفی کنند. خوشبختانه، این افتخار نصیب من شده است که بتوانم با تعدادی از بهترین افراد دنیا که دارای ذهنیتی فلسفی هستند، مصاحبهای داشته باشم.
بهترین کتابهای فلسفی دنیا برای مبتدیان را بشناسید…
آلفرد وایتهِد جملهی معروفی دارد که میگوید تمام فلسفهی غرب تنها یادداشتی است بر آثار افلاطون. این گفته البته اندکی اغراقآمیز است، با این وجود واقعاً شک دارم که کسی بتواند بدون خواندن آثار معروفترین شاگرد سقراط، درکی از فلسفه داشته باشد. این پنج رساله، بخشهایی از برترین گفتار و فراست فلسفی افلاطون را در بر میگیرد.
در رسالهی «اوتیفرون»، افلاطون بحثی را پیش میکشد که حتی در دنیای امروز نیز جای بحث دارد: اینکه خدایان سرچشمهی اخلاقیات نیستند، صرف نظر از اینکه اصلاً خدایانی وجود دارند یا نه.
رسالهی «آپولوژی» دفاعیهی خود سقراط در دادگاهی است که به بیایمانی و به فساد کشیدن جوانان آتنی متهم و محکوم به مرگ شد. در رسالهی «کریتون» سقراط مفهوم عدالت را میکاود و نسخهی اولیهی نظریهی قرارداد اجتماعی را ارائه میدهد. رسالهی «مِنون» نمونهای عالی از راه و روش سقراطی است که به بررسی مبحث فضیلت میپردازد و همچنین تعریف معروفی از دانش به معنای باور صادق موجه ارائه میدهد. سرانجام در رسالهی «فایدون» آخرین لحظات زندگی سقراط به تصویر کشیده میشود، زمانی که این فیلسوف دربارهی روح و زندگی پس از مرگ صحبت میکند. بارز است که این مجموعه نمونهی حیرتانگیزی از نوشتهی خوب و فلسفهی خوب است.
اندیشیندن به حقیقت، دانش و ارزش، یعنی کاری که فلسفه انجام میدهد، همواره سرشار از شگفتیهاست. هر راهی که به فلسفه منتهی میشود باید به شناسایی این شگفتیها بپردازد و همزمان که جلوی سرعت فکرمان را میگیرد، ما را وادار به اندیشیدن و دوباره اندیشیدن در هر مرحله کند. چونکه اینگونه اندیشیدن باید کند و در عین حال سرشار از شگفتیها باشد. شروع فلسفه مثل انجام دادن کاری برای اولین بار است. به همین علت هر چند خواندن بخش اول کتابهای پیشنهادی من دشوار است و باید به آهستگی صورت گیرد اما با شگفتی آغاز میشود.
کتاب فوقالعادهی «پارادوکسها» اثر مارک سِینزبری. این کتاب بسیار زیبا نوشته شده است و پارادوکسهایی که در آن مطرح میشود بسیار آزاردهنده است. همانطور که در طول کتاب پیش میروید، پیچیدگیهای واقعی را که ناشی از این شگفتیهای خاص است را مییابید. این کتاب با زنو از الیا و پارادوکس حرکت او آغاز میشود و در ادامه به بررسی پیچیدگیهای پارادوکس خرمن (و ابهام آن) و پارادوکس عقلانیت (و تصمیمگیری) میپردازد تا به پارادوکس دروغگویی میرسد و مباحث مطرح شده دربارهی حقیقت ناشی از این پارادوکس را ارائه میدهد. این کتابی است که میتوانید بارها و بارها آن را بخوانید و دوباره به آن رجوع کنید.
بسیاری از فلاسفهی اگزیستانسیالیست جالب و پرشور و رادیکال هستند. سارا بِیکول این خصوصیات را به همراه جذابیت، خطرات و میراث فلسفههای آنان به خوبی در کتابش به نمایش گذاشته است. این کتاب سرگذشت و ایدههای ژان پل سارتر، سیمون دو بووار، آلبر کامو، مارتین هایدگر، موریس مرلو-پونتی، هانا آرِنت، فرانتس فانون، آیریس مورداک و حدود 68 شخصیت دیگر را به هم میتند و درنهایت به شکلی اجمالی طیف گستردهی از مغزهای متفکر قرن بیستم را معرفی میکند.
فکر من همیشه این بوده است که بهترین راه ورود به فلسفه خواندن برخی از کتابهای فلسفی درجهی یک و قابل فهم است. پیدا کردن کتابهایی که واقعاً قابل فهم باشند و واقعاً درجهی یک باشند، دشوار است اما کتاب «پرسشهای کشنده» اثر توماس نیگل همیشه اولین کتابی بوده که به ذهنم خطور کرده است. اولین چیزی که توجه خواننده را به خود جلب میکند، فهرست موضوعاتی است که در بر میگیرد: موضوعاتی مثل مرگ، معنای زندگی، انحرافات جنسی، جنگ، کشتار جمعی و دو نیم شدن مغز در میان دیگر موضوعات به چشم میخورد.
چه کسی حتی با داشتن کمترین میزان علاقه به موضوعات فلسفی میتواند در برابر این موضوعات تاب بیاورد و به آنها علاقهای نشان ندهد؟ سبک نگارش نیگل تلفیقی است از سادگی و ریزهکاریهایی که با جزئیات بیان شدهاند. این کتاب علاوه بر آنکه نمونهای از سبک نوشتار آثار فلسفی است، همچنین مجموعهای از مقالات بسیار تأثیرگذار است.
ناگفته نماند که بارها و بارها به بسیاری از مقالات این مجموعه استناد شده است، هرچند از دیدگاه یک مبتدی فلسفه این مسئله نباید به اندازهی بینش ارائه شده در این کتاب و و قابل فهم بودن آن اهمیتی داشته باشد. روش نیگل این گونه است که نخست توجه خواننده را جلب میکند و دیگر تا خواندن آخرین جملهی متن، به او اجازه نمیدهد که حواسش پرت شود. برای مثال در مقالهای با عنوان «پوچی» به این شکل آغاز میکند که «اکثر مردم گاه حس میکنند که زندگی پوچ است و برخی از آنها به وضوح همیشه این احساس را دارند.»
چه کسی میتواند جلوی خودش را بگیرد تا دست از خواندن این مقاله بکشد؟ من همیشه نتیجهگیریهای نیگل را دوست داشتهام: اگر به راستی چیزی اهمیتی نداشته باشد، پس اهمیتی ندارد که چیزی اهمیت ندارد. و باز میگوید: «به جای قهرمانسازی یا ناامیدی، میتوانیم با تمسخر به زندگی پوچ خود بنگریم.»
به عقیدهی من، زمانی فلسفه خوب است که به چالشهای ذهنی سایر زمینههای فکری، مانند فیزیک، روانشناسی یا سیاست، پاسخ دهد. خود من به همین طریق جذب فلسفه شدهام. مدتها پیش از آنکه کلاسهای فلسفه را بگذرانم، درگیر حل مسائلی از ریاضی و فیزیک شده بودم. پس به سراغ سه کتابی رفتم که مقصود از نگارش آنها معرفی فلسفه نبود، اما با وجود این، در نهایت خوانندگانش را به تفکر عمیق دربارهی مسائل فلسفی وا میداشتند.
پنروز به نسل نویسندگانی تعلق دارد که آنقدر برای خوانندگان خود احترام قائل میشدند که موضوعات را به شکلی کامل و جامع توضیح میدادند. مثلاً وقتی صحبت از اعداد مختلط یا مکانیک کوآنتوم و یا ماشینهای تورینگ به میان میآید، پنروز تنها به قلمفرسایی دربارهی رمز و راز این مسائل نمیپردازد، بلکه برای پرداختن به جزئیات آنها وقت صرف میکند. زمانی که نیاز باشد از معادلات، همچنین تصاویر، استعارهها و زبان قابلفهم استفاده میکند. در نتیجه پرده از علت پیچیدگی ذهن و جان بر میدارد. البته صادقانه بگویم، برخی از پیشنهادات به ثبوت رسیدهی اجتنابناپذیر او که بیان میکند ذهن انسان میتواند با گرانش کوآنتوم از تئوری گودِل فراتر برود، بسیار مبهم است. اما دستاورد واقعی او پی بردن به این موضوع است که طبیعت تا چه اندازه مرموز است.
اگر میخواهید بدانید که کنفسوسگرایی چیست از این کتاب شروع کنید. منگزی در عصر دولتهای جنگطلب ، در سالهای بین 221 تا 403 پیش از میلاد، در چین زندگی میکرده است و یکی از مهمترین پیروان کنفسیوس و تأثیرگذارترین آموزگار راه ورسم کنفسیوسی است.
کتاب منگزی دربرگیرندهی گفتگوهایی است که منگزی با حاکمان و اندیشمندان زمان خودش داشته است. در این کتاب میتوانید با نظرات منگزی دربارهی فضائل، تزکیهی اخلاقی، فلسفهی سیاسی، نظام عالم وجود و مفهوم مرموز «چی» آشنا شوید. برخلاف دیگر آثار کلاسیک کنفوسیوسگرایی مثل کتاب «منتخبات کنفوسیوس»، «یادگیری عالی» و «اصول معنا»، کتاب منگزی پر از داستانهای جذاب است و درک آنها بسیار آسانتر است. (توصیهی اکید من آن است که نخست کتاب منگزی را بخوانید و بعد از آن شروع به خواندن آثار کلاسیک دیگر بکنید.) همچنین مباحثی که در این کتاب مطرح میشود بسیار مرتبط با بحثهایی است که امروزه دربارهی طبیعت انسان، آموزش و روانشناسی اخلاقی صورت میگیرد.
انتظار میرود که فهرستی ار بهترین کتابهای فلسفه برای مبتدیان، شامل متون معاصری باشد که مختص معرفی این موضوع به رشتهی تحریر در آمده و در واقع هم متون فراوانی در این زمینه نوشته شده است. اما من دو کتاب کلاسیک هم به فهرستم افزودهام. به این دلیل که معتقدم وقتی متن فلسفی بسیار خوبی همانقدر قابل فهم است که هر یک از این متون فلسفی معاصر، پس چرا نباید برای درک اینکه واقعاً فلسفه چیست مستقیماً به سراغ همان متن کلاسیک برویم؟ این موضوع تناقضی که به نظر میرسد را در خود ندارد. در فلسفه بخش پرعمق یا کمعمق وجود ندارد و نقطهی آغاز و پایانی هم در کار نیست.
اولین عنوانی که در فهرست کلاسیکهای من قرار دارد، رسالهی «منون» افلاطون است. در واقع افلاطون بیش از دو هزار سال پیش، خود این موضوع را ساخته و پرداخته است. با وجود این، موضوع این رساله مثل گذشته همچنان تازه و خواندنی است. موضوع شاخص این رساله این است که آیا تقوا آموختنی است یا خیر. البته مباحث بسیار زیاد دیگری نیز در آن گنجانده شده است. این کتاب ابتداییترین سؤالات مربوط به انسان و جایگاه او در این جهان را مطرح میکند. این متن سرزنده، گیرا و بسیار عمیق است و به معرفی جامعی از موضوع فلسفه میپردازد.
اصطلاح «فلسفه» امروزه به حوزهی تحقیقاتی بسیار تخصصی یافتن حقایق و اصول، دستیابی به مشابهات علمی، نقد ادبی، تاریخی و غیره اطلاق میشود. فلسفهی سقراط هم تاکنون، فلسفهای کاربردی و معنادار بوده و در برگیرندهی هنر خوب زیستن است. پیر آدو مسلماً تأثیرگذارترین نویسندهای است که تلاش کرده فلسفهی کاربردی را به عموم مردم باز گرداند تا به ما یادآوری کند که زندگی نیازموده ارزش زیستن را ندارد.
کتاب با بحث دربارهی «روشهای» متنوع بحث فلسفی آغاز میشود و با مفهوم «تمرینهای معنوی» ادامه مییابد، برای مثال هدف از مراقبههای فلسفی بهبود زندگی ما است. سپس آدو دربارهی برخی از شخصیتهای مهم فلسفی، از جمله سقراط و امپراطور رومی رواقی، مارکوس اورلیوس، مینویسد. در بخش آخر به مباحث فلسفی متعددی مربوط به هنر خوب زیستن میپردازد، از جمله ارزش لحظهی حال، چگونگی کنار آمدن با مشکلات و روش به کار بستن فلسفه به مثابه راهی برای زیستن.
این کتاب را بخوانید تا دیگر هیچوقت به فلسفهی کاربردی به چشم عبارتی دارای تناقض ظاهری نیندیشید.
در کتابهای پیشنهادی من مسلماً رسالهای هم از افلاطون وجود دارد. بهترین کتابهای فلسفی نه تنها شما را با شگفتیها مواجه میکنند بلکه شما را وادار میکنند که بارها و بارها دوباره به همان کتاب رجوع کنید. در این راستا، مکالمات افلاطونی گوی سبقت را از دیگر رقیبان خود ربوده است. آثار افلاطون نثری پیچیده دارد و خوانندگانش را وادار به اندیشیدن، تفسیر و بازاندیشی در طول زندگی میکند. هرچند تا همین حالا هم آثاری از افلاطون را در این فهرست گنجاندهام، اما اکنون میخواهم رسالهای دیگر از افلاطون را به این فهرست اضافه کنم که چندان مورد توجه قرار نگرفته است: رسالهی اوتودموس.
این رساله مسلماً وسیلهای نیست که شما را به درکی از افلاطونگرایی برساند (شاید بتواند زنگ تفریحی باشد.) اما پر از مسائل و مباحثی است که به سادگی مغالطهآمیز جلوه میکند ولی درنهایت نه تنها منجر به ایجاد چالشهای مهمی در زمینهی دانش و حقیقت میشود، بلکه راه و روشی برای زندگی بهتر ارائه دهد. (مثلاً چطور میتوانیم با کسی که منکر وجود چیزی مثل سخن کذب و دروغ میشود به مباحثه بپردازیم؟ و اصلاً چرا حتی باید زحمت این کار را به خود بدهیم؟)
من همیشه از علاقه مندان میخواهم که «رسالهی زرا یاکوب» را بخوانند. این فیلسوف اتیوپیایی قرن هفدهمی افکار و ایدههای جهانی را گرد هم آورده است و دانشجویان به راحتی میتوانند با مسائل فلسفیای که فیلسوفان از دورهی سنت اگوستین تا دکارت و پس از آن مطرح کردهاند، آشنا شوند.
کتاب «ملکههای فیلسوف» مجموعهای از بیست و یک مقالهی کوتاه است که به معرفی تعداد زیادی از زنان برجستهی فیلسوفی میپردازد که بیشتر مردم چیزی دربارهی آنها نمیدانند اما لازم است که بدانند. این زنان فیلسوف برای مدتها در دنیای فلسفه نادیده گرفته میشدند و این مجموعهی بینظیر کتابی است که به بسیاری از این متفکران دیده نشده و در حاشیه قرار گرفته، مثل دیوتیما، بنژائو، هریت تیلور میل، مری وُلستون کرافت، آنجلا دیویس، عزیزه الحبری، میپردازد. این مقالات با قلمی صمیمی و غیررسمی به نگارش درآمدهاند و عکسهای زیبایی هم به آنها افزوده شده است.
وقتی به تدریس مقدمهای بر فلسفه مشغولم، سروقت کتابهای خلاصه شدهی کوچک و آزاردهندهای که به لطف ناشران بمبارانمان کردهاند، نمیروم؛ در عوض افلاطون را انتخاب میکنم، به دلیل گستردگی مطالب آن و به دلیل اینکه بسیاری از زمینهها را با هم ادغام کرده است: فلسفهی اجتماعی و سیاسی، معرفت شناسی، متافیزیک، فلسفهی ذهن، فلسفهی آموزش، فلسفهی هنر، جایگاه زنان و غیره. اما واضح است که دیدگاه سیاسی افلاطون رعبآور است؛ و ترجیح من این است که رسالهی «جمهوری» را با کتاب بسیار جدیدتری ترکیب کنم، کتاب «مُفَتِشین عقاید مهربان: حملات جدید به اندیشهی آزاد» اثر جاناتان راچ، نوشته شده در سال 1993: راچ در این کتاب بیان میکند که چگونه معرفتگرایی خردمندانهی افلاطون، فلسفهی سیاسی توتالیتر وی را پایهگذاری میکند و در عوض متمایل به نوعی معرفتشناسی معتقد به خطاپذیری میشود و دفاعیهی قابلفهمی دربارهی آزادی بیان و اندیشه ارائه میدهد. و به این ترتیب دانشجویان نه تنها با متنی مهم وکلیدی در تاریخ فلسفهی غرب آشنا میشوند بلکه ارتباط اندیشههای فلسفی با زندگی خودشان را نیز درمییابند.
شایان ذکر است که رسالهی «جمهوری» افلاطون بسیاری از حوزهها را در بر میگیرد، مثل اخلاق، فلسفهی سیاسی، متافیزیک، فلسفهی هنر، روانشناسی اخلاق و فلسفهی آموزش، پس میتواند کتاب فوقالعادهای برای معرفی فلسفه در رشتهی ما باشد. خواندن این متن را همواره توصیه میکنم و حتی میتوانم بگویم که در سال گذشته ظاهراً دانشجویانم هم علاقهمند و تشنهی دانستنن مباحث مربوط به عدالت، شهر و روح شده بودند.
این کتاب کوچک که نخستین بار در سال 1637 چاپ شد، انقلابی در فلسفه ایجاد کرد. این اثر در دوران متشنج پس از محکومیت گالیله توسط کلیسا، نوشته شده است؛ دورانی که سبب شد دکارت انتشار رسالهی فیزیک خود، «لوموند»، را متوقف سازد و دیدگاهش را دربارهی ارتباط میان فیزیک و متافیزیک (موسوم به فلسفه اولی) تغییر دهد.
دکارت عنوان میکند که علم جدید پسا ارسطویی با دستهبندیهای جدیدی که دربارهی ماده در حرکت دارد، نیازمند روش جدیدی است که نه از حواس بلکه از ذهن آغاز شود؛ اما برای اینکه این روش بتواند دانش خاص مورد نظر را ارائه دهد، باید ازحقایقی خاص و ایدههایی صریح و متفاوت نشأت گیرد. جملهی معروف cogito ergo sum (من میاندیشم، پس هستم)، پایه و اساس همهی دانش ما را از طریق ذهن، و دانش جهان را توسط خدا در نظر گرفته است.
کتاب گفتار در روش، جدا از اینکه رسالهی فلسفی سنگینی است، زندگینامهی خودنوشتی است که دکارت بسیار زیبا آن را نوشته است. او در این کتاب به جای تعلیم مستقیم، دست خوانندگانش را میگیرد و آنها را در مسیر ناهمواری که خود در راستای رسیدن به حقیقت پیموده است، پیش میبرد.
راه اصلی ورود به دنیای فلسفه مطالعه دربارهی فلاسفهی گذشته است و به این منظور پیشنهاد من کتاب «تاریخچه کوتاهی از فلسفه» اثر نایجل واربرتون است. اما راه فوقالعادهی دیگری که میتوانید مستقیم به دنیای فلسفه شیرجه بزنید، خواندن داستانهای فلسفی است، و پیشنهاد من کتاب بیگانه، نوشتهی بسیار زیبای کامو است. این رمان به پوچی، فناپذیری و شناخت مفهوم «عشق به زندگی بدون ناامیدی از آن وجود ندارد.» میپردازد و وقایع آن در زیر نور خیرهکنندهی خورشید الجزایر واقع میشود.
من علاقهای ندارم که از کتابهای درسی یا کتابهایی برای «مبتدیان» در تدریسم استفاده کنم، با وجود این مخالف کتابهایی از این دست که دیدگاهی نسبت به فلسفه در اختیار آدم میگذارند و در عین حال خودشان یک اثر مستقل نیز به شمار میآیند، نیستم. به همین دلیل همیشه از روی چنین کتابهایی تدریس میکنم و در طی سالها متوجه شدهام که فیلسوفان بزرگی وجود دارند که در عین حال نویسندگان بسیار خوبی نیز هستند و در طول اعصار بسیار تلاش کردهاند تا فلسفه و یا حداقل دیدگاه خود را برای مردم شرح دهند. من واحدی مقدماتی تدریس میکنم به نام «مشکلات فلسفه» و به طریقی که توضیح دادم، در این کلاس عمل میکنم. نخستین جلسه با این پاراگراف آغاز میشود:
(جستجوگر حکمت/ فیلسوف چنین کسی است) کسی است که قلبش در جستجوی خرد میتپد و اگر کس دیگری به جای او بود انکارش میکرد، کسی که در زمان وقوع مشکلات بصیرت دارد، کسی که در اعمالش میانهرو است، کسی که به مطالعهی عمیق متون باستانی میپردازد، کسی که برای حل مشکلات پند میدهد، کسی که به راستی دانا است، کسی که قلب خودش را هدایت میکند، کسی که شبها برای یافتن مسیر درست خوابش نمیبرد، کسی که امروز از دستاورد دیروز خود پیشی میگیرد، کسی که داناتر از هر حکیمی است، کسی که خودش را به دنیای دانایی رسانده است، کسی که در جستجوی یافتن پندی است و میبیند دیگران خواستار پندی از خود او هستند. (کتیبه آنتف، سلسله دوازدهم، کِی.اِم.تی، مصر باستان، 1782 تا 1991 قبل از میلاد)
من این پاراگراف کوتاه را در سر فصل درسیام میگنجانم و نکتهی جالب این است که این پاراگراف خود انسان را به تفکر وا میدارد و دیگر نیازی نیست به دانشجویان توضیح دهم که آعاز فلسفه 500 سال پیش از میلاد درآتن باستان نبوده است چونکه حالا آنها تکهای از متنی را در اختیار دارند که متعلق به بیش از 1000 سال پیش از آن، در کِی.اِم.تی، مصر باستان است.
سپس به سراغ رسالهی «ضیافت» افلاطون میروم که با اندیشههایی که اینجا مطرح شد، همخوانی دارد. و بعضی اوقات رسالهی «جمهوری» افلاطون را انتخاب میکنم که آن هم به همین صورت عمل میکند. و به این طریق دانشجویان متوجه میشوند که پذیرفتن فلسفهی آفریقایی به معنی نفی تفکر دوران هِلِنی نیست.
مطمئن نیستم که هنوز هم بتوانم خیلی از دیدگاههای اساسیای را که اثرکلاسیک داوکینز به آن میپردازد، قبول داشته باشم؛ اما مطمئناً این نخستین کتابی خواهد بود که به کسی که میخواهد در مورد منطق و انتخاب طبیعی بداند، پیشنهاد میکنم.
اصلاً اتفاقی نیست که بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده است. اثر داوکینز خواننده را جذب خود میکند و دیگر او را رها نمیسازد. از 40 سال پیش که این اثر منتشر شده تاکنون توانستهایم تصویر بسیار روشنتری از مفهوم انتخاب طبیعی به دست آوریم اما این اثر داوکینز در توضیح مسائلی که مطرح میکند، همچنان بیرقیب است.
کتاب کلاسیک بعدی که در فهرست من قرار میگیرد، « تأملاتی بر فلسفهی اولی» نام دارد. خیلی از چیزهایی که پیشتر دربارهی رسالهی «منون» افلاطون گفته شد، در مورد این کتاب هم صدق میکند. البته این کتاب به دیرینگی رسالهی «منون» نمیرسد، اما با این حال قدمتی چهارصد ساله دارد و شاید نخستین اثر مهم فلسفهی مدرن باشد. (منظور از کلمه ی«مدرن» در اینجا به معنای «امروزی» نیست، بلکه در تضاد با کلمات «باستانی» و «قرون وسطایی» قرار میگیرد) و در نتیجه همانطوری که در مورد رسالهی «منون» افلاطون گفته شد، در مورد کتاب «تأملات» دکارت نیز میتوانیم این نکتهی مهم را بگوییم و در واقع پیش از این هم گفته شده که این کتاب همچنان مانند گذشته تازه و خواندنی است.
هدف دکارت در کتاب «تأملات» فراهم آوردن پایههایی ایمن برای علم است، اما درنهایت همانند افلاطون در رسالهی «منون» مسائلی بسیار جامعتر از آنچه در ابتدا مد نظرش بوده، دربارهی دغدغههای فلسفی همیشگی ارائه کرده است. کتاب «تأملات» گزینهی مناست دیگری برای معرفی موضوع فلسفه است (و اتفاقاً کتابی است که خود مرا نیز با فلسفه آشنا کرده است.)
اولین کتابی که من دربارهی فلسفهی علم خواندم و بسیار مرا به این زمینه علاقهمند کرد، به طوری که حتی به عنوان متخصص این امر، نکتههای فراوانی نیز از آن آموختم، همین کتاب بوده است. چالمرز در این کتاب از همهی مکاتب مهم فکری نام میبرد، از استقرارگرایی گرفته تا ابطالگرایی، از ایدهی تحول انگارهی کوهن تا آنارشیسم روششناسی فایرابِند، و مباحثی امروزیتر مثل رئالیسم در برابر ضد رئالیسم و یا این ایده که علم به شکل الگوریتم بیز عمل میکند (حداقل گفته میشود که باید به این صورت عمل کند.)
چالمرز برای هر مکتب فکری مطالب متقاعدکنندهای به خوانندگانش ارائه میکند و به شیوهی سقراطی، آنچه گفته را در فصل بعد نقض میکند. در انتهای کتاب، شما به هیچ جواب نهاییای نمیرسید، اما آنچه مسلم است دربارهی ماهیت علم بسیار میآموزید.
کتابی که در این اواخر اغلب آن را هم به دانشجویانم و هم به آشنایانم توصیه کردهام، کتاب «هدایت ادراک» اثر جان لاک، است که پس از مرگ او در سال 1706 به چاپ رسیده است. اگر بنا باشد که بین این کتاب کمحجم و کوهی از کتابهای دیگر در زمینهی «تفکر انتقادی» که در دهههای گذشته منتشر شده است، یکی را انتخاب کنم، بی برو برگرد لاک را انتخاب میکنم، به دلیل دیدگاه او نسبت به نقاط ضعف ادراک انسان و محدودیتهایش، وپافشاری او مبنی بر اینکه استدلال درست نه تنها نیازمند پرهیز از مغالطهگری، بلکه نیازمند دلایل صحیح، دیدگاههای صحیح و ذهنیت باز و صحیح است. همانطوری که او میگوید: «برخی از آدمهای اهل مطالعه و تفکر که به درستی استدلال میکنند، و دوستداران حقیقت هستند، هیچ پیشرفتی در کارشان حاصل نمیشود» چون که آنها:
… گفتگو میکنند اما فقط با آدمهایی خاص، مطالعه میکنند اما فقط کتابهایی خاص را، به جلسات بررسی مفاهیم پا نمیگذارند مگر جلساتی برای بررسی مفاهیمی خاص، با همکارانی شناختهشده که خود را محدود به آنها کردهاند، دائماً آبراههی باریکی از اطلاعات را مبادله میکنند، اما هرگز خطر پا گذاشتن به اقیانوس عمیق دانش را نمیپذیرند تا دیگر داراییهایی را که طبیعت در دل خود جای داده بیازمایند، داراییهایی که نه صحت کمتر، نه خلوص کمتر و نه فایدهی کمتری از دستاوردهای آنها و اطرافیانشان دارد، آنهایی که درآسایش و فراوانی نعمت مکان کوچکشان به سر میبرند…
با نگاهی بر کتب فلسفی اخیر میتوان این برداشت را داشت که این رشته، مجموعهای از زمینههای فوق تخصصی، انجمنها و محافل گوناگون است. کتاب کمحجم لاک این حسن بزرگ را دارد که به افشای چند دستگیهای اخیر میپردازد و اینکه چرا این موضوع فاجعهای علمی به حساب میآید.
سنت آگوستین جملهی معروفی در کتاب «اعترافات» خود دارد که میگوید: «پس زمان چیست؟ اگر کسی دربارهی آن از من نپرسد، میدانم که چیست، اما اگر بخواهم به کسی توضیح دهم که زمان چیست، نمیدانم.» زمان چیست؟ پیکان زمان چیست؟ آیا زمان میگذرد؟ رابطهی زمان با فضا چیست؟ مفهوم فضا-زمان چهاربعدی که در فیزیک مطرح میشود، چیست؟ آیا در سایهی قوانین فیزیک، سفر در زمان امکانپذیر است؟
اینها سؤالات مشکل و معروفی هستند که به گروهی از مسائل عمیق علمی و فلسفی اشاره دارد. رسالهها و مقالات دانشگاهی فراوانی در پاسخ به این سؤالات نوشته شده است. این رمان گرافیکی، شروع خوبی برای مبتدیان فلسفه است، چونکه هم خواندن این کتاب جذاب است و هم از نظر فلسفی و علمی معتبر است. این کتاب که نوشتهی فیلسوف زمان، کِریگ کَلِندر و هنرمند گرافیست، رالف اِدنی است، سؤالات زیادی را در رابطه با زمان گرد هم آورده و به آنها به شکلی قابل فهم پاسخ میدهد.
از قضا، شاید کتابی که در بخش سوم کتابهای پیشنهادی من، در فهرستم قرار میگیرد و برای معرفی فلسفه یا حداقل شاخهای از فلسفه نگاشته شده است، نسبت به کتابهای دو بخش قبلی دشوارتر باشد. قسمتهایی از این کتاب همیشه در فهرست مطالعهی آموزش سال اول دورهی کارشناسی من قرار میگیرد و باید گفت مطالعهی آن برای دانشجویانم آسان نیست. اما چارهای نیست و نمیتوانم آن را به فهرستم اضافه نکنم.
این کتاب چکیدهای است از بسیاری از اندیشههای مهم ویلیامز که در آثار بعدی او بسط و گسترش مییابد. همچنین معرفی مختصر و سادهای بر اخلاق به شمار میرود که به شکلی کلی و به زیبایی به این موضوع پرداخته شده است. این کتاب، اثری است دشوار، دشواری اثر اما تنها بخشی از دلیلی است که فکر میکنم این کتاب، یکی از بهترینها برای مبتدیان فلسفه است. به طور کلی باید گفت که «فلسفه» دشوار است. با مطالعهی چنین اثری و درک مفهوم آن، انسان طعم شیرین ثمرهی سختکوشی را میچشد.
کتاب «اعترافات» آگوستین را توصیه میکنم. از آنجا که این کتاب سرگذشتنامهای خودنوشت است، خواندن آن نسبت به دیگر متونی که میخوانیم، برای دانشجویانم آسانتر است، و باز هم به دلیل سرگذشتنامه بودن آن، الگوی خوبی در اختیار انسان قرار میگیرد که چطور باید از خود سؤالات مهم را بپرسیم. کتاب «اعترافات» پر از اندیشههای بزرگی مثل خدا، بشریت، گناه، شرارت، مشیت الهی، استدلال، الهام و ایمان است، کتابی است که سبب رشد خوانندگانش میشود، من هر بار این کتاب را میخوانم، چیزهای بیشتری از آن یاد میگیرم.
سومین پیشنهاد من در زمینهی مطالعهی فلسفهی اخلاق، کتاب «فایدهگرایی»، موافق و مخالف، اثر قدیمی و مشهور جی.جی.سی اسمارت و برنارد ویلیامز است. ساختار این کتاب به شکل مباحثهی میان دو دیدگاه است؛ اما نشاندهندهی نوعی تفکر غنی است، به خصوص از طرف ویلیامز. کتاب «فلسفهی اخلاق» ویلیامز، کتاب فوقالعادهای است اما دشوارتر از آن است که نخست بتوان آن را خواند و این کتاب، دستیابی به تفکر ویلیامز دربارهی سؤالات اخلاقی را سهلتر میسازد.
این کتاب فوقالعاده، مقدمهای بر فلسفه و زندگی سیمون دو بووار است. بووار از فلسفهی انتزاعی و جدای از زندگی به ستوه آمده بود و در عوض میخواست که زندگی کردن با فلسفه را بیازماید. از زبان بووار نقل میشود که: «بین فلسفه و زندگی جدایی نیست. هر قدمی که در زندگی بر میداریم، انتخابی فلسفی است.»
کتاب «بووار شدن» با بررسی چالشها، مخالفتها و ستیزهگریهایی که بووار در زندگی با آنها روبرو شده است، نشان میدهد که چهطور زندگی او، متأثر از انتخابهای فلسفی او و برعکس بوده است. این زندگینامه در سال 2019 منتشر شده است و هرچند که کتابهای دیگری هم دربارهی زندگی او نوشته شده، اما این کتاب، بسیار خوشخوان است و ابهامات گذشته را از میان میبرد، ضمن اینکه بخشهایی جدید مثل خاطرات دانشجویی بووار و نامههای عاشقانه به آن افزوده شده است.
کتاب «ذهنهای دیگر» اثر پیتر گادفری اسمیت به همراه کتاب «مِتازوآ» که در ادامهی آن منتشر شد، مقدمهی آسانی دربارهی فلسفهی ذهن است، این موضوع را با داستانهایی از غواصی بیان میکند که با نمایشگاهی از موجوداتِ دربندِ زیرِ دریا مواجه میشود.
تمرکز کتاب «ذهنهای دیگر» بر ذهنیت عجیب اختاپوسهاست که سلولهای عصبی بیشتری نسبت به سگهای معمولی دارند اما به خانوادهی نرمتنانی مثل صدفها و حلزونها میرسند. گادفری اسمیت میگوید که رویارویی با اختاپوسها مثل ملاقات با ذهنی بیگانه است و او این روانشناسی عجیب ذهنیت اختاپوسها را به کار میبندد تا دربارهی ماهیت هوش شفافسازی کند.
کتاب «مِتازوآ» (کلمهی تخصصی زیستشناسی به معنی کل قلمرو جانوران) که در ادامهی آن نوشته شده است، موضوع را گستردهتر بیان میکند و تلاش دارد که جایگاه آگاهی را در طبیعت مشخص سازد. کتاب گادفری اسمیت همانند حرکات موجوداتی که در زیر دریا که با آنها روبرو میشود سهل و موزون است اما بحثهایی که در آن مطرح میشود، مستقیماً با مهمترین مسائل اساسی که دربارهی ذهن در حوزهی فلسفهی معاصر مطرح میشود، تطابق دارد.
از کتابهای فلاسفهی دیگر میگذرم و به کتاب «مسائل فلسفه» اثر برتراند راسل میرسم تا دانشجویانم را برای گام گذاشتن در مسیرهای مختلف کاملاً آماده کنم. فلاسفهی زیادی در سراسر جهان هستند که میتوانم به فهرستم اضافه کنم اما نثر راسل آنقدر موجز و شفاف است که دانشجویان با خواندن آثار او میتوانند به خوبی تفاوت نوشتههای فلسفی درجهی یک را از دیگر آثار دریابند.
از زمان آغاز فلسفه تاکنون مفهوم عدالت مورد بحث بوده است، مثلاً در رساله «کریتون» افلاطون و احتمالاً از همان زمانی که انسان مهارت تکلم را به دست آورده و توانسته اندیشههایش را بر زبان بیاورد. کتاب ساندل، مقدمهی برجستهای است از ساختارهای گوناگون تفکر فلسفی در باب عدالت، از فایدهگرایی گرفته تا وظیفهگرایی اخلاقی کانتی، تا فضائل اخلاقی ارسطویی (مبحث مورد علاقهی من).
مفاهیم مخالف معاصر در باب عدالت، مانند مفهومِ انصافِ جان رالز از عدالت و مفهوم مالکیت شخصی آزادیخواهان، همهی این مطالب شفاف بیان شده و دربارهی موافقان و مخالفان این مفاهیم نیز بحث شده است. نکتهی قابل توجه در این اثر ساندل، این نیست که شفاف و قابل فهم نوشته شده است، بلکه طرح مجدد مباحثی است که واقعاً برای مردم اهمیت دارد، از نحوهی رفتار با کارگران تا اقدامات مثبت. این کتاب دربارهی رفتاری است که از انسانهای واقعی سر میزند، نه رفتاری که درسالنهای کنفرانس دانشگاهی به شکلی انتزاعی مورد بحث قرار میگیرد.
یکی از آثاری که شهرت زیادی برای سیمون دو بووار به ارمغان آورده، رمان «ماندارنها» است که جایزهی معتبر ادبی گُنکور فرانسه را از آن خود کرده است و دیگری کتاب «جنس دوم» است که در آن تحلیل غیرمتعارفی از وضعیت زنان میشود.
با وجود این، یکی از بهترین کتابهای بووار که توجه کمتری به آن شده است، اولین رمان او به نام «میهمان» است. این کتاب تا حدی بر اساس زندگی خود بووار نوشته شده و موضوع آن بیشتر دربارهی یک«عشق سه نفره» است، اما با وجود تصویری از زنی برهنه که بر روی جلد بعضی از نسخههای زبان انگلیسی آن چاپ شده بود،
این اثر آنچنان شهوانی به نظر نمیرسد. برخی از اندیشههای بزرگی که ژان پل ساتر در کتاب «هستی ونیستی» مطرح کرده است، در این کتاب با شفافیت بیشتری بیان شده و البته کار سختی هم برای بووار نبوده است، اثر «میهمان» از کنار مباحث اگزیستانسیال گذرا رد میشود، موضوعاتی مثل روابط میان انسانها که همانند تارهایی پیچیده در همی تنیده شدهاند، نگاه خیرهی دیگران و یا بازیهای قدرت. همهی اینها به شکلی بسیار سرگرمکنندهتر و هیجانانگیزتر از کتاب حجیم سارتر بیان شده است.
عناوینی که دراین مجموعه نام برده شده، همگی در اوایل دوران علوم شناختی نوشته شدهاند. از زمان به وجود آمدن نشریهی الکترونیک ماوریک، دنت به همان سرعتی که به معرفی برنامه میپردازد، نقاط ضعف را نیز درمعرض دید قرار میدهد. او با بررسی تفاوتهای میان انسان و ماشین، خوانندگان کتابش را دربارهی مفاهیمی چون تصویر، یادگیری، آگاهی و ارادهی آزاد گیج میکند. و در پایان داستان علمی-تخیلی فوقالعادهی «من کجا هستم؟» را ارائه میکند که شاید تنها مقالهی فلسفیای باشد که تا به حال نوشته شده و از روی آن فیلمی ساخته شده است.
اکنون میخواهم رمان «نوزده هشتاد و چهار» و مقالهی «سیاست و زبان انگلیسی» اورول را به فهرستم اضافه کنم. در این رمان علاوه بر اینکه شاهد مسائل مهم تاریخی هستیم که خطرات دیدگاه سیاسی توتالیر افلاطون را نشان میدهد، خطرات روابط معاصر در دنیای ناکارآمد سیاسی را نیز به تصویر کشیده میشود. اورول در مقالهای که مطرح شد، مسائلی اساسی دربارهی سیاسی شدن زبان مطرح میکند که آنها هم تا حد زیادی با دنیای امروز ما مرتبط است.
من متوجه شدهام که اگر کتابی را دربارهی تاریخ فلسفه به فهرستم اضافه کنم، بسیار خوب میشود. اما نمیدانم کدام کتاب مناستتر است. بنابراین تصمیم گرفتم که برای بخش چهارم کتابهای پیشنهادی خود کمی تقلب کنم و فقط بگویم: هر تاریخ فلسفهای. کتابهای تاریخ فلسفهی فراوانی هست که میتوانیم از میان آنها انتخاب کنیم. همهی آنها مزایا و معایبی به همراه دارند، بعضی از این کتابها بسیار خوشخوانتر از کتابهای دیگر در همین زمینه هستند و به همین دلیل بیشتر در معرض اتهام سادهگویی افراطی و تحریف موضوع قرار میگیرند.
بعضی از این کتابها نسبت به بقیه بیغرضانهتر نگاشته شدهاند اما در عوض از روایت ضعیفتری بهره میبرند. و در مجموع همهی این کتابها دو تا مشکل دارند: تمرکز انحصاری بر اندیشههای غربی و عدم تعامل با جدیدترین گرایشهای فلسفه. با وجود این تفاسیر، هر کتاب تاریخ فلسفهای که در کتابفروشیها مییابید و یا در وبسایتی میبینید، میتواند آموزنده باشد و آنقدر حس کنجکاوی را در شما برانگیزد تا به سراغ اصل متونی بروید که در این کتابها، به آنها اشاره شده است.
حالا که همهی این موارد را دربارهی کتابهای تاریخ فلسفه برشمردیم، احتمالاً ممکن است از خود بپرسید که کتاب مورد علاقهی خود من کدام است؟ انتخاب من کتاب «تاریخ فلسفه» اثر فردریک کاپلسون است. این کتاب هم بسیار قابل فهم، و هم بسیار قابل اطمینان است. اما تنها یک دلیل اساسی وجود دارد که من این کتاب را در بخش چهارم کتابهای پیشنهادی خود برای مبتدیان فلسفه نمیگنجانم: به دلیل حجیم بودن مطالب آن. این کتاب مجموعهای نه جلدی است و حدود پنج هزار صفحه دارد. با وجود این، میتواند منبع خوبی برای تازهکارهایی باشد که میخواهند بیشتر دربارهی این یا آن متفکر خاص، و یا دورهی خاص بدانند و به عنوان دایرة المعارف به آن رجوع کنند، اما حتی در این موقعیت هم، فقط تازهکاری که به دنبال مطلب خاصی میگردد میتواند به آن رجوع کند.