کتاب هیلدا و هیولای سیاه

هیلدا در چادر خود نشسته است، با یک چراغ قوه و همراه بیقرارش، توئیگ، با جلدهای بزرگتر فیوردز وقایع حیات وحش کوتوله شده است، اما هیلدا در آبدره ها نیست و باران هم نمی بارد. هیلدا در اتاقش چادر زده است و چند روزی است که بیرون رفته است. در ماجراجویی جدید هیلدا، او با نیسه آشنا می‌شود: دسته‌ای بدجنس اما کاریزماتیک از افراد نامتناسب که دنیایی را در کنار ما اشغال کرده‌اند، اما به نوعی درون دنیای ما نیز هستند و قوانین فیزیک کاملاً با هم مطابقت ندارند. در همین حال، در خیابان های ترولبرگ، شبح تاریکی ظاهر می شود…