معمای دیوانه ی کله آبی

“دیوانۀ کله آبی” همیشه، روی یکی از هزاران سنگ بزرگ سرزمین “سمودو” نشسته و از هرکس که از آن حوالی عبور می‌کند، می‌پرسد: “تو می‌دانی این همه سنگ از کجا آمده‌اند؟” روزی دیوانۀ کله آبی و دیگر مردم سمودو متوجه اسب عجیب، بزرگ و پنج‌پایی می‌شوند که پا به سرزمین آن‌ها گذاشته است. اسب هرگاه که خوب می‌چرد و آب فراوانی می‌خورد، شروع به رقصیدن کرده و پس از انجام حرکاتی عجیب از سوی او، افعی بزرگی از زیر سنگی بیرون آمده و جواهری به وی تقدیم می‌کند. مردم سمودو از جمع‌آوری و فروش هر روزۀ جواهرها به ثروت عظیمی دست یافته و به طمع می‌افتند. آن‌ها برای دست‌یابی به ثروت بیش‌تر، تصمیم می‌گیرند محل زندگی افعی‌ را به آتش بکشند، اما از این کار هیچ‌چیز عایدشان نمی‌شود. بنابراین، بر آن می‌شوند تا به اسب فشار بیاورند تا بیش‌تر برقصد، اما همین کار موجب از پا درآمدن حیوان شده و این بار مردم اسب را از پا درمی‌آورند. دیوانۀ کله‌آبی که از این اتفاق به سختی دل‌شکسته شده، سمودو را ترک کرده و به بالای کوهی می‌رود و از همان‌جا متوجه باران آتشی می‌شود که بر سرزمین‌اش باریدن گرفته است. او صدای ویرانی خانه‌ها را می‌شوند و پاسخ پرسش‌اش را می‌یابد.

شناسه محصول: e32c745b1cf8 دسته:
نویسنده

ناشر

شابک

978-9644458736

دسته بندی ها

ادبیات ایران, ادبیات داستانی, ادبیات کودک و نوجوان, داستان فانتزی, کتاب کودک, کتاب مصور

قطع کتاب

تعداد صفحات

28

سال انتشار

نوع جلد

شومیز

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “معمای دیوانه ی کله آبی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *