خرید کتاب از میان ۱۲۰ هزار عنوان

کتاب غروب های غریب

هلنا چشم­ های آسمانی رنگش را به گلدان روی میز دوخت. نگاهش به گلدان، اما انگار آن­را نمی­دید. نگاهی مات و حیران و غافل از قابلمه روی اجاق گاز که پیازهای خرد شده­ ی طلایی آن دانه دانه تبدیل به قهوه­ای و بعد سیاه می­شدند و کم کم بوی سوختگی پیاز و روغن فضا را پر کرد.

با صدای به‌هم کوبیدن در و شتاب قدم­ های خواهرش از جا پرید و به صورتش کوبید:

– وای… خدا مرگم بده، دوباره پیاز داغ سوخت!

خواهرش آلاله آمد توی آشپزخانه:

– بمیری، معلومه امروز حواست کجاس؟ دوباره هنگ کردی که!

بدون این­که فکر کند قابلمه داغ است، دستگیره قابلمه را از روی اجاق گاز برداشت. برداشتن همانا و فریاد کشیدنش همانا. از درد سوختگی چشمانش پر از اشک شد. آلاله با پوزخند شعله­ی اجاق گاز را خاموش کرد:

– بی­مخ، به جای این­که قابلمه رو بدون دستگیره برداری، این­طوری خودت رو آش و لاش کنی، گازو خاموش کن. موندم حیرون تو چه­طور دانشگاه قبول شدی؟ بابا این دانشگاه هم به خدا کشکیه. حالا چرا ماتت برده، خُب برو از پماد تو داروخونه بمال دستت دیگه.

هلنا بدون چون و چرا فرمان خواهرش را اجرا کرد. به طرف داروخانه ­ی کوچک گوشه­ ی آشپزخانه رفت و پماد ضد سوختگی را بیرون آورد. در پماد را باز کرد، از بوی پماد که بوی ماهی گندیده می­داد دماغش را جمع کرد و به خواهرش چشم دوخت که پیاز سوخته­ ها را روانه ­ی سطل آشغالی کرد و به شستن قابلمه مشغول شد.

ویژگی‌ها مقدار
نویسنده

ناشر

دسته بندی ها

رمان, رمان ایرانی

شابک

9789642835515

قطع کتاب

تعداد صفحات

450

سال انتشار

نوع جلد

شومیز

0 دیدگاه برای کتاب غروب های غریب

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب غروب های غریب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط