پرنده‌ باز تهران

بخشی از کتاب:

عارف میگفت نگاه کن با معرفت هاشان از همین بچگی معلوم اند. و انگشتش را دراز میکرد سمت یکیشان که تازه از در خانه زده بود بیرون و مثلا سیبی را چهار یا پنج قاج کرده بود و تخس میکرد بین رفیق هاش میگفت: «ببین معرفتش را میگفتم با مرام تویی دکتر بیراک» می گفت «دکتر کجا بود؟ میگفتم بالاخره یک روزی قرار بوده دکتر شوی. همه این جوری صداش میکردند؛ دکتر بیراک… فقط من که خیلی باهاش ندار بودم بهش میگفتم عارف ولی این لقب دکتری هم بدجور بهش میامد. اصلش با کلاس بود حتی وقتی وسط حیاط سه در دوی خانه ته بن بست محله شوش تهران می ایستاد و بیوبیو میکرد برای کفترهای روی بام… آخرش سرش میرفت توی کتاب یا بوم نقاشی و قلم مو و رنگ.

نویسنده

ناشر

دسته بندی ها

ادبیات داستانی, رمان فارسی

شابک

9786226662420

قطع کتاب

تعداد صفحات

120

سال انتشار

نوع جلد

شومیز

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پرنده‌ باز تهران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *