کتاب نیمه تاریک وجود

جزو لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز

جزو فهرست کتاب هایی که زندگی تان را دگرگون خواهند کرد

 نقد، بررسی و مرور کتاب نیمه‌ی تاریک وجود

 نیمه‌ی تاریک وجود: توان، خلاقیت، استعداد و رویاهای خود را بازیابید؛ اثر دبی فورد

 نیمه‌ی تاریک وجود، اثر دبی فورد فقید، کتابی چالش‌برانگیز و بعضاً مقابله‌ای است. این کتاب شما را به تفکر درباره‌ی جنبه‌هایی از شخصیت‌تان وادار می‌کند که مسئولیت داشتن‌شان را نمی‌پذیرید، و ممکن است نخواهید چنین کاری را بکنید.

 فورد بنا را بر مفهومی می‌گذارد که کارل یونگ روانشناس آن را خلق کرده و استدلال می‌کند که کسب مالکیت همه‌ی بخش‌های شخصیت‌تان، هم «خوب» و هم «بد» (بخش‌هایی که نمی‌خواهید دیگران ببینند)، همان چیزی است که به شما اجازه می‌دهد «توان، خلاقیت، استعداد و رویاهای خود را بازیابید» و فرد اصیلی باشید که باید باشید.

 با اینکه این کتاب در سال 1988 منتشر شد، امروزه همچنان مطرح است. با داشتن 184 صفحه، یک خواندنی نسبتاً فوری و در عین حال بسیار تاثیرگذار است.

 زمان آن رسیده که به نیمه‌ی «تاریک» خود اقرار کنید

 زمانی که یک دوست خوب درباره‌ی این کتاب جار و جنجال راه انداخت، نمی‌خواستم آن را بخوانم. من معمولاً اولین نفری هستم که مجذوب پیشنهادهای کتاب‌ها می‌شوم اما نسبت به این یکی مقاومت زیادی داشتم. نمی‌خواستم مالک نیمه‌ی تاریک خود باشم.

 این حالت به این دلیل است که این کتاب شما را وادار می‌کند با جنبه‌هایی از شخصیت‌تان رو به رو شوید که ترجیح می‌دهید آن‌ها را مخفی کنید، مثل خشم، قضاوت یا تکبر. همچنین شما را به چالش می‌کشد تا در نظر بگیرید که تحت شرایط درست (یا غلط!) قادر به چه چیزهایی خواهید بود.

 برای مثال، اگر خودتان مورد قلدری قرار گرفته باشید، آیا می‌توانید تبدیل به یک قلدر شوید؟ می‌توانید یک قاتل شوید؟ معلوم شد که من می‌توانم. من با خوشحالی عنکبوت‌ها را می‌کُشم! پس، جنبه‌ای در شخصیت من وجود دارد که فکر می‌کند کشتن، تا جایی که قربانی‌ها هشت‌پا و چندش‌آور باشند، قابل قبول است.

 به آینه نگاه کن

 فورد نشان می‌دهد که وقتی رفتار دیگران شما را برمی‌انگیزاند، ممکن است جنبه‌ای از شخصیت‌تان را انعکاس دهدکه لازم است به وجود آن اقرار کنید. و این ممکن است چیزی باشد که شما نمی‌خواهید پذیرای آن باشید.

 برای مثال، بیایید بگوییم که شما با افراد متکبر زیادی برخورد می‌کنید. سعی کنید از رفتار آن‌ها به عنوان آینه استفاده کنید؛ از خود بپرسید که آیا جنبه‌ای از خودتان وجود دارد که متکبر باشد. اغلب اوقات، جواب بله است.

 یا شاید اغلب از دست کسانی که به شما گوش نمی‌دهند، عصبانی می‌شوید. کجاها ممکن است شما گوش ندهید؟

 مقصود را درمی‌یابید.

 کوچک کردن …

 فورد همچنین اشاره می‌کند که گاهی اوقات، «به اصطلاح خطاها»ی ما ویژگی‌هایی بیش از حد بزرگ‌شده هستند و در نتیجه، می‌توان آن‌ها را کوچک کرد.

 برای مثال، اعتماد به نفس بیش از حد ممکن است به عنوان تکبر ادراک شود. پس، هر از گاهی با اقرار به اینکه بیش از حد اعتماد به نفس داریم، می‌توانیم انتخاب کنیم که آن صفت را کوچک کرده و خودمان را در برخورد با دیگران، قابل تحمل‌تر کنیم.

 کاوش و پذیرش سایه

 فورد در سراسر کتاب تمرین‌هایی را به اشتراک می‌گذارد که به شما کمک می‌کنند سایه‌ی خود را کاوش کنید. و سپس، به شما کمک می‌کند تا با دانش جدیدتان، خودتان را دوباره تفسیر کنید. او شما را تشویق می‌کند که همه‌ی بخش‌های شخصیت‌تان را بپذیرید. چرا که با این کار، خودتان را در سطح بسیار عمیق‌تری خواهید شناخت.

 ممکن است در گذشته، در را به روی بخش‌هایی از شخصیت‌تان بسته باشید. برای مثال، ممکن است وقتی بچه بودید، به شما گفته باشند که مانند رئیس‌ها رفتار می‌کنید. با مقداری کار روی سایه‌تان، حالا می‌فهمید که رئیس‌مآب بودن صفتی عالی برای کسب و کارتان است، چرا که به شما اجازه می‌دهد برای رهبر بودن از آن مهارت‌ها استفاده کنید. اگر مالکیت آن جنبه از شخصیت‌تان را نپذیرفته باشید، احتمالاً آن را نقطه‌ی قوتی برای خود در نظر نمی‌گیرید.

 پس، هر زمان آن جنبه‌های پنهان شخصیت خود را برملا کرده و مالک آن‌ها شوید، به جای هدر دادن قدرت‌تان، می‌توانید به همه‌ی آن چیزی که هستید، اقرار کنید. و این به شما اجازه می‌دهد که رابطه‌تان را با خود و سپس با دیگران عمیق کنید.

 و فواید شگفت‌انگیزی هم وجود دارند …

 زمانی که این کتاب را به عنوان بخشی از کارمان در گروه مغز متفکر من به نام ملکه‌ی کسب و کار می‌خواندیم، دیدگاه جالب دیگری هم ظاهر شد. یکی از «ملکه‌های کسب و کار» من آن‌قدر بر جست‌وجوی «تاریکی» متمرکز شده بود که فراموش کرده بود به دنبال نیمه‌ی روشن خود نیز بگردد و پذیرای آن باشد. در نتیجه، او این کتاب را به شیوه‌ی کاملاً متفاوتی خواند و برای او فایده‌ی متفاوتی داشت.

 ابزار مفیدی برای مربیان

 من عاشق این کتاب هستم. آن را به بسیاری از مراجعانم پیشنهاد می‌دهم و شخصاً آن را بسیار مفید می‌دانم. اینکه یاد بگیریم چطور نیمه‌ی تاریک خود را بپذیریم، زندگی را بسیار جالب می‌کند. این کتاب ابزاری بینش‌دهنده است که نه تنها کمک می‌کند خودتان را بهتر بفهمید، بلکه همچنین به شما کمک می‌کند تا به دیگران اجازه دهید شما را به عنوان یک کل ببینند. و با اینکه ممکن است بخواهید از بعضی از جنبه‌هایی که کشف کرده‌اید، فرار کنید، اما وقتی به قدر کافی شجاع شوید که روی آن‌ها کار کنید، گوهر‌هایی واقعی نیز کشف خواهید کرد.

 و این کتاب ابزاری عالی برای ما مربیان نیز هست. به ما اجازه می‌دهد مراجعان‌مان را عمیق‌تر کاوش کرده و آینه‌ای داشته باشیم که در برابر آن‌ها آسان‌تر و کمتر ستیزه‌جویانه است.

 جمع‌بندی

 گاهی احساس می‌شود واژه‌ی «اصالت» بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته، اما چیزی است که همه‌ی ما به دنبالش هستیم. و این کتاب به شما کمک می‌کند که به آن نزدیک‌تر شوید.

 حقه‌ی‌ آن این است که آن‌قدر درگیرش نشوید که شروع کنید هر کاری را که انجام می‌دهید تحلیل کرده و درگیر بازی سرزنش و قضاوت شوید.

 در عوض، توجه کنید که چه چیزی شما را برمی‌انگیزاند، سایه‌ی خود را کاوش کنید، آن را بپذیرید، مالکش شوید و ادامه دهید!

 زمان آن رسیده که به نیمه‌ی تاریک خود اقرار کنید.

 برایتان آرزوی حیرت می‌کنم!