کتابجم | کاملترین مرجع خرید کتاب در ایران
انجمن علف ها
داستان این کتاب در سال ها و فضای پرالتهاب جنگ ایران و عراق و در شهر دزفول جریان دارد، شهری که در تیررس دشمن بود و بیشترین تعداد موشک به این شهر پرتاب شد. نویسنده روایتی موجز از روزگار مردمی را به تصویر می کشد که با موشک باران های شدید دشمن دست به گریبان اند و از طرف دیگر با کمبودهای ناشی از جنگ. راوی از روایتی سیال در زمان بهره می گیرد: دهه ی شصت و زمان حال. راوی، دختر نوجوان شهرستانی جنگ زده، در مسیر حرکت سیالی با وحشت سروکار دارد و ملال و حسرت در سرتاسر رمان به وفور تزریق شده است: ترس جنگ و ملال و سرخوردگی و یکنواختی کار در بیمارستان در کنار زندگی خانوادگی با شوهر و بچه ای که هرکدام مسئولیتی به دوش زن می گذارند. باران، دختر کوچک راوی، در دفتر یادداشتش نوشته: «… بابا می گوید وقتی مامان را دید مثل مامان خودش بود. اما اشتباه کرد. مامان دوست داشت کتاب بنویسد بعد عروسی کند.» در بخشی از رمان می خوانیم: «اغراق آب از دست هایش و درز و حفره های دهان گشوده ی صخره ها و حرکت آرام خزه ها زمان را کند می کرد. در ابهامی آبی و ابدی غرق شده بود. چیزی مثل قطعه ای طناب، پیچ وتاب می خورد و جلو می آمد. زنده تر و نزدیک تر می شد. شنیده بود که مار آبی زهر ندارد، اما حافظه اش از خاطره ی این پیچ و واپیچ می ترسید. با حرکت دست وپا بالا آمد و مار را دید که توی شکاف صخره فرو رفت.»
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
شابک | 978-9643517410 |
دسته بندی ها | ادبیات ایران, ادبیات داستانی, داستان جنگی, رمان |
قطع کتاب | |
تعداد صفحات | 229 |
سال انتشار | |
نوع جلد | شومیز |
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.