یهودی ستیزی
یهودی‌ ستیزی

قیمت اصلی ۳۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۳۵۵,۵۰۰ تومان است.

قیمت اصلی ۳۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۳۵۵,۵۰۰ تومان است.

یهودی‌ ستیزی

قیمت اصلی ۳۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۳۵۵,۵۰۰ تومان است.

با خرید این محصول 17,775 تومان اعتبار برای خرید بعدی کسب کنید!

در کتاب یهودی‌ ستیزی صحبت از جنبشی است که در اواخر قرن نوزدهم، با اهداف سیاسی، در اروپا ظهور کرد و در شکل‌گیری و قدرت یافتن حاکمیت توتالیتر در قرن بیستم نقشی مهم ایفا کرد؛ جنبشی که در ضدیت با یهودیان شکل گرفت و جلوۀ بسیار هولناک خود را در یهودی‌ کشی گسترده آلمان نازی نشان داد. هانا آرنت در کتاب یهودی‌ ستیزی از ریشه‌ها و خاستگاه‌های یهودی‌ستیزی و چگونگی پیدایش این جنبش و اهداف سیاسی آن سخن می‌گوید و پدیده یهودی‌ستیزی را، به‌عنوان یکی از عناصر برسازنده حاکمیت توتالیتر، به‌لحاظ تاریخی و فکری و با اشاره به مصداق‌های آن در تاریخ اروپا، مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد.
آرنت در کتاب یهودی‌ ستیزی بر عناصری از تاریخ قرن نوزدهم اروپا و تاریخ یهودی‌ستیزی تمرکز کرده است که به خاستگاه‌های توتالیتاریسم مربوط هستند. او بر آن است که در کتاب یهودی‌ ستیزی سوء‌تفاهم‌هایی را رفع کند که درباره منشاء یهودی‌ ستیزی و دشمنی آلمان نازی با یهودیان وجود داشته است.
این کتاب جنبش یهودی‌ستیزی را در زمینه‌ای تاریخی و سیاسی قرار می‌دهد تا مبنای واقعی آن را در تاریخ اروپا آشکار کند و توضیح بدهد. آرنت مستندات و تحلیل‌هایی درباره تاریخ یهودی‌ ستیزی در اروپای قرن نوزدهم و چندوچون این جنبش ارائه می‌دهد که ما را در درک بهتر اینکه چه رابطه‌ای میان توتالیتاریسم و یهودی‌ستیزی وجود دارد، یاری می‌کند و کمک‌مان می‌کند که به ریشه‌های تاریخی و سیاسی و ایدئولوژیک یهودی‌کشی آلمان نازی پی ببریم.
کتاب یهودی‌ ستیزی از نسبت و رابطه میان شدت‌ یافتن یهودی‌ ستیزی و فروپاشی دولت ملت سخن می‌گوید و یهودی‌ ستیزی در تاریخ اروپا را در پیوند با سیاست و اهداف سیاسی مستتر در این یهودی‌ستیزی مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد تا بر خرافه‌ها و افسانه‌هایی غیرسیاسی که پیرامون یهودی‌ستیزی پدید آمده‌اند خط بطلان بکشد و نسبت میان توتالیتاریسم و یهودی‌ستیزی را روشن کند.

بررسی کتاب یهودی ستیزی (با نام اصلی خاستگاه‌های توتالیتاریسم)

به یاد آوردن، بازنشر و فروش تمام نسخه‌های «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» هانا آرنت، که اولین بار در سال ۱۹۵۱ به چاپ رسید، درست پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده و برگزاری رفراندوم برای ترک اتحایه اروپا در بریتانیا، نشانی از سرعت رخ‌دادن وقایع بود. اکنون چند سال از هر دو اتفاق می‌گذرد و به گمانم تمام کسانی که این کتاب را آنلاین خریداری کرده‌اند، همه ۶۰۰ صفحه آن‌ها را، که قطعا اگر پاورقی‌های جامع‌اش آن‌قدر فونت‌ کوچکی‌ نمی‌داشتند خیلی بیشتر هم می‌شد، تمام کرده‌اند.

همانند آن دسته از ایمیل‌های زنجیره‌ای اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی که صندوق ورودی ایمیل‌تان را با 10 نشانه عشق حقیقی پر می‌کردند و شماره ده آن‌ها این‌گونه بود که «اگر هنگام خواندن این متن، به کسی فکر می‌کنید، شک نکنید که عشق‌تان واقعی است.»، نمی‌شود «خاستگاه‌ها» را خواند و به وقایع کنونی فکر نکرد. هر جمله، شما را به چالش می‌کشد که برایش، نمونه‌ای مشابه در دنیای امروز پیدا کنید اما هدف کتاب آرنت، بررسی دقیق این موضوع است که چه چیزی باعث رخ دادن استالینیسم در روسیه و سوسیالیسم ملی در آلمان شد. با این که این کتاب در سال ۱۹۵۱ نوشته شده است، سالی که در ذهن‌های تنبل ما با دوره «پساجنگ» پیوند خورده است، تجربیات و استدلال‌های نویسنده، عملا ارتباط بیشتری با انقلاب فرانسه، وحدت آلمان، ماجرای دریفوس و امپریالیسم بریتانیا دارد تا اتفاقات تاریخی «مدرن».

یهودی ستیزی

مثال بارزی از این مورد، به یاد آوردن این موضوع است که یهودی ستیزی پیش از تشکیل اسرائیل وجود داشته است. این ویژگی یهودی ستیزی مدرن است که، برای مثال، حزب کارگر را، با مجادله‌های بیشمار خود بر سر نزاع اسرائیل و فلسطین، فرسوده کرده است. شایان تأمل است که بدانید «دولت اسرائیل»، تنها یک مدخل در فهرست این کتاب دارد، در حالی که بیش از ۱۵۰ صفحه به یهودی‌ستیزی به عنوان راهنما و هموار‌کننده مسیر به سوی توتالیتاریسم اختصاص داده شده است. (این کتاب سه سال پس از تشکیل دولت اسرائیل نوشته شده است.)

به اسرائیل تنها یک بار در کتاب، آن هم برای صحه گذاشتن بر یکی از استدلال‌های اصلی آرنت، اشاره می‌شود که می‌گوید چه بخواهیم چه نخواهیم، تنها حقوق شهروندی است که می‌تواند امنیت فرد یا افراد جامعه را تامین کند. از آن‌جایی که هیچ‌کس، در هنگام بحران‌های بشری، آن‌گونه که باید و شاید، نمی‌تواند از حقوق بشر حمایت کند، تشکیل دولتی یهودی، تنها راه ممکن برای دفاع از یهودیان در مقابل‌ تهدید‌های جهانی بود. به بیانی دیگر، همه ما قبول داریم که دولت ملی در دنیا رواج یافته است، اما، در حالیکه در زمانه ما، قبرستان مدیترانه در حال گسترش است، بر سر این نکته توافق نکرده‌ایم که نوع بشر، از هر چیز دیگر، مهم‌تر است.

یهودیان، در عصر امپراتوری، قادر بودند در دنیایی که شهروندی، ارتباطی با دولت ملی نداشت، زندگی و کار کم و بیش موفقی داشته باشند اما ضمن این‌ که این امپراتوری‌ها، سرانجام با پایان جنگ جهانی اول، فروریختند، یهودیان، خود را در صدر لیست افرادی یافتند که دولتی نداشتند که از آن‌ها دفاع کند، مفهوم کلیدی «زائد بودن» هانا آرنت مطرح شد. افراد این لیست، «اقلیت» نام گرفتند.

حقوق شهروندی

ابداع دولت ملی در اوایل قرن بیستم، عملی نسنجیده و بازتاب‌دهنده شیوه دوره امپراتوری بود که «قاره‌ای فکر می‌کردند». یک خط‌کش و یک مرز کشیده شده با مداد، برای رهبران اکثریت‌گرای آن روزها کافی بود تا اروپا، آفریقا و خاورمیانه را از نو رسم کنند. لحظاتی از این قبیل، در سال ۱۹۱۹، به عنوان دستاوردی برای صلح و پیشرفت قلمداد می‌شد، مگر آن‌ که شما یک یهودی لهستانی در رومانی می‌بودید یا یک آلمانی‌زبان در چکسلواکی.

ناسیونالیسم زورمند، خاستگاه توتالیتاریسم است و تا به امروز دوام آورده است. اگر شما یک ناسیونالیست هستید یا رفتارتان به گونه‌ای است که تنها از ملتی خاص حمایت می‌کند، آن‌گاه فقط مردمی که تجسم آن ملت هستند، می‌توانند شهروندان نمونه آن باشند (باقی در بهترین حالت، شهروندانی به شمار می‌آیند که باید «تحمل‌شان کرد.») چرا که برای هر عمل ناسیونالیسم، عکس‌العملی غیرناسیونالیسم تعریف می‌کنید. اگر قادر به تصور فرانسوی ایده‌آل باشید، آن‌گاه می‌توانید یک غیرفرانسوی را تصور کنید. اگر قادر به تصور رفتار آیده‌ال آلمانی باشید، آن‌گاه می‌توانید رفتار غیرآلمانی را تصور کنید. هم‌چنان‌که ملت‌ها متصور و ساخته شدند و گسترش یافتند، فشار تازه‌ و غیرقابل تحملی بر افراد وارد شد تا یک بار و برای همیشه، ملیت واحد و حقیقی خود را انتخاب کنند. اگر افراد نمی‌توانستند ملیتی انتخاب کنند یا به اندازه کافی باورپذیر نبودند، دچار تنزلی ناگزیر به بی‌تابعیتی می‌شدند که در آن، نه شهروند بودند، نه مقبول و نه انسان.

آرنت، از خلوتگاه امن خود، به عنوان شهروندی اکتسابی در آمریکای سال ۱۹۵۱، انرژی سرزنده و تازه‌ای به وضعیت فعلی ما بخشید. مفهوم «زائد بودن»، هم‌چنان موجه و رایج است و در بخش دوم کتاب، «امپریالیسم»، موضوعات بسط داده می‌شوند.

امپریالیسم بریتانیا

در بریتانیای امروزی، مناظرات دونفره درباره این موضوع که «در مجموع، سود امپراتوری بریتانیا بیشتر از ضرر آن بود»، تنها در صورتی معتبر است که هر دو سمت، از مطالعه و درک استدلال‌های ساده در تضاد با موقعیت‌شان عاجز باشند. آرنت، شکیبایی یک متفکر مستقل را نشان می‌دهد که ظاهرا، هیچ نفع خودخواهانه، استراتژیک یا اقتصادی از حمایت یا حمله به بریتانیا نمی‌برد:

« خوشبختانه، با وجود این که فرمانروایی امپریالیستی بریتانیا، به درجاتی از وحشی‌گری نزول پیدا کرد، نقش ستمگری، در برهه بین دو جنگ جهانی، نسبت به پیش از آن، کمرنگ‌تر بود و همواره حداقلی از حقوق بشر حفظ می‌شد.»

بریتانیا، نه خالق ستمگری بود و نه با آن تعریف می‌شد، اما در خصوص ارزش‌هایش، الگوهای ریاکارانه‌ای بنیاد نهاد که بعدها توسط دیگران به حد اعلی رسید. ژنرال مصر (خود این لقب به تنهایی برای نکوهش این دموکراسی برکی، که اعضای پارلمان بریتانیا آنقدر به آن افتخار می‌کنند، کفایت می‌کند.)، لرد کرومر، در سال ۱۸۸۴، در خصوص مسئولیتش، با دلواپسی می‌نویسد که:

«دولتی التقاطی، که هیچ نامی نمی‌توان بر آن گذاشت و پیش از این، هیچ سابقه‌ای نداشته است.»

اقراری محرمانه، که بیانگر این بود که برخلاف امپراتوری روم که در آن، گسترش قلمرو ارتباط مستقیمی با گسترش شهروندان رومی داشت، امپریالیسم قرن نوزدهم، تنها به مثابه بازی بزرگی بود که بریتانیا به طرز مهلکی در آن تبحر داشت. هدف در وهله اول، گسترش به‌خاطر خود گسترش و در وهله دوم، برای محافظت از هند به هر قیمتی بود، آن هم به دلیل عشقی مرموز، که به زعم ما، دوطرفه بود. این موضوع، قلمروهای بریتانیا، نظیر مصر و آفریقای جنوبی را، تنها از جهت سرزمینی برای فتح و تسهیل روابط با شهبانو هند، ارزشمند می‌کرد. این قلمروها، زائد شده بودند.

بریتانیا، برای آن که هم‌چنان پیروز این بازی باشد، نوع جدیدی از حکومت را ابداع کرد که توسط دیوان‌سالارهایی نامعلوم، مسئولیت‌ناپذیر و مرموز اداره می‌شد. این شیوه، نه به مثابه اشغالی نظامی بود و نه نویدبخش تحقق دموکراسی در آینده. درنتیجه، بهترین هدیه امپراتوری بریتانیا به آفریقا و دنیا، در پنج دهه‌ پیش از پیدایش هیتلر، این موارد بود:

اولا،

«حکومتی بی‌سابقه در شمال مصر»

و ثانیا، «جامعه‌ای نژادی» در آفریقای جنوبیِ سیسیل رودز، که آرنت آن را این‌گونه تعریف می‌کند:

«روش بی‌سابقه‌ای از زندگی در جنوب.»

سرزمین‌هایی زائد، حکومت‌هایی زائد، مردمانی زائد، که هیچ کدام پیش از این سابقه نداشتند. این‌ها، همگی، خاستگاه‌های توتالیتاریسم‌‌اند. افراط بریتانیا در نرمال‌سازی و حتی بالیدن به فرمانروایی بی‌سابقه‌اش، بعد‌ها تبدیل به شرایط مشابهی شد که به افسر اس اس آلمانی در مناطق اشغالی لهستان این امکان را می‌داد تا دستور بدهد اقلیت‌ها را با قطار، به هر کجا که می‌خواست، بفرستند.

ارجمندی

امپراتوری بریتانیا همچنین سازنده مشهورترین قهرمانان زائد بود، نظیر سیسیل رودز در جنوب آفریقا، لارنس عربستان و هر چند آرنت به آن اشاره‌ای نمی‌کند، وینستون چرچیل، به عنوان «بخشی از آخرین یورش سواره نظام در تاریخ نظامی». کودکان کم‌بنیه و جنتلمن‌های بی‌دست‌وپایی که مورد قبول حلقه‌های طبقه اجتماعی بریتاتیا واقع نمی‌شدند، شانس این را داشتند که به آن‌سوی آب‌ها سفر کنند و شانس خود را در مستعمرات امتحان کنند، جایی که می‌توانستند هرگونه که باب‌میل‌شان بود رفتار کنند و به عنوان ذی‌نفعان «تفکر نژادی» غالب و محبوب، از آن‌جایی که سفید پوست بودند، باقی افراد را تحت‌امر خود در می‌آوردند.

هنگامی که یا خودشان یا حداقل افسانه‌‌شان به خانه بازمی‌گشت، همان جامعه‌ای که آن‌ها را پس زده بود، اکنون عاشق داستان‌هایشان درباره بومیان، مرگ‌ومیر و ماجراجویی‌هایشان می‌شد. این قتل بود که به این‌گونه ارجمند می‌شد:

« طبقه اشرافی، عاشق جهان زیرین خود و احساس متعالی جنایت‌کار شده بود، هنگامی که سردی متمدنانه و نزاکت قهرمان به او این اجازه را می‌داد که فضایی بی‌رحم و فرهیخته در اطراف جنایت‌هایش ایجاد کند.»

این فضای متمدنانه اطراف اعمال جنایتکارانه قهرمانان ملت، یادآور مماشات تمام مدت بریتانیا با هیتلر تا هنگام جنگ، علی‌رغم باخبر بودن از تمامی جنایت‌هایش، است. هیتلری که خود، بیگانه‌ معروفی بود که توسط طبقه حاکم پس زده شده بود و نیز یاد‌آور این موضوع که استالین، دیگر قابله توتالیتاریسم، تنها شش سال پیش از انتشار این کتاب، در یالتا به عنوان همتا و متحد با سایر رهبران جهان آزاد، نشست داشت.

دموکراسی

«خاستگاه‌ها» (Origins) که توسط ناشر یهوی ستیزی ترجمه شده، کتابی جامع است که با هدف «مشاهده چیزها، همان‌گونه که هستند.» نوشته شد. آرنت در این کتاب، فهمی عمیق و ژرف از موضوعاتی ارائه می‌دهد که انتظار پرداختن به آن‌ها را نداشتم. برای مثال، چرا اروپای قاره‌ای گرفتار توتالیتاریسم شد درحالی که برای بریتانیا، با وجود داشتن همان زمینه‌ها، این اتفاق نیفتاد. آرنت، پرده از سیاست‌های بریتانیا برمی‌دارد، سیاست‌هایی که عده‌ای از آن‌ها باخبر اما اکثریت از آن‌ها غافلند:

«در نظام دو حزبی بریتانیا یک حزب همواره نماینده حکومت است و عملا کشور را اداره می‌کند، در نتیجه، حزب در قدرت موقتا همتای دولت در نظر گرفته می‌شود… از آن‌جایی که این‌گونه برنامه‌ریزی و سازماندهی شده است که این دو حزب، به تناوب، در قدرت باشند، تمام شاخه‌های حکومت نیز، برای تغییر برنامه‌ریزی و سازماندهی شده‌اند. چون بازه زمانی حکومت هر حزب محدود است، حزب مخالف، از آن‌جایی که می‌داند حاکم آینده است، بر حزب حاکم فعلی، نظارت می‌کند. در واقع، نه مقام نمادین پادشاه، بلکه حزب مخالف است که یک‌پارچگی بریتانیا را در مقابل دیکتاتوری تک حزبی، تضمین می‌کند. مزایای مسلم این نوع نظام این است که هیچ تفاوت معناداری بین حکومت و دولت وجود ندارد… درنتیجه، جایی برای خیال‌پردازی‌های بلند‌پروازانه درباره قدرت و دولت، گویی که آن‌ها چیزهایی ورای دسترس بشری‌اند، وجود ندارد.»

حال‌آنکه:

«نظام اروپای قاره‌ای، به این‌گونه است که هر حزب، آگاهانه، خود را به عنوان بخشی از کل تعریف می‌کند که به نوبه خود، توسط دولتی مافوق احزاب، بازنمایی می‌شود‌. در نتیجه، حکومتی تک حزبی، تنها دال بر سلطه دیکتاتوری یک حزب بر باقی احزاب است. یکی از معایب جزئی این نظام این است که از آن‌جایی که احزاب زیادی وجود دارد، اعضای کابینه، براساس شایستگی‌شان انتخاب نمی‌شوند و وزیران، خواه ناخواه، براساس اتحاد حزبی، برگزیده می‌شوند. در حالی که، نظام بریتانیا، اجازه انتخاب بهترین افراد را، از بین اعضای فراوان یک حزب می‌دهد. آن‌چه که بیشتر در ارتباط با این موضوع مطرح است، این نکته است که نظام چند حزبی هرگز این اجازه را نمی‌دهد که فرد یا حزبی، تمام مسئولیت را به عهده بگیرد که موجب می‌شود هیچ نوعی از حکومت، که توسط احزاب متحد شکل می‌گیرد، تماما احساس مسئولیت نکند.»

آرنت، قدرت دموکراسی پارلمان بریتانیا را درک می‌کند، حتی وقتی که، مانند آشپزخانه‌های مک‌دونالد، به طرز غیرقابل تحملی، آشفته به نظر می‌رسد. آن‌چه که آرنت، از دموکراسی بریتانیا انتظار نداشت، معرفی رفراندوم‌ به این شکاف غیرقابل درک بین قدرت و دولت بود، که به وضعیت کنونی ما منتهی شد.

انجام رفراندومی برای ایجاد تغییر در قانون اساسی، که نه بر پایه بیانیه و لایحه‌ قانونی، که صرفا بر پایه شعار و سخنرانی است، برای دموکراسی بریتانیا بسیار خطرناک است. هنگامی که جنبشی غیرپارلمانی، بتواند خودش را مافوق ملت و دولت، به عنوان یگانه ترجمان اراده مردم قرار دهد، آن توازن دقیق قانونی که آرنت به خاطر امکان بیان مخالفت‌های بی‌پایان بدون وقوع دیکتاتوری، تحسینش می‌کرد، به خطر می‌افتد.

مطلب حیاتی بعدی در خصوص وضعیت کنونی ما، «برعهده گرفتن تمام مسئولیت توسط حکومت» است. هنگامی که چرچیل، اتلی، کالاگان، تاچر، میجر، بلر و براون، همگی از سمت نخست وزیری برکنار شدند، حزب‌شان، با مخالفتی گسترده، کنار گذاشته شد. آن‌ها مسئولیت اعمال‌ خود در حکومت را برعهده گرفتند و با نهایت ملاحظه‌گری در خصوص آینده، به این موضوع اندیشیدند برای رسیدن به دولت مدنظر خود، هنگامی که دوباره زمانش فرا رسد، چه کاری باید انجام داد

در رژیم‌های توتالیتر، آلترناتیوی وجود ندارد؛ هیچ برهه‌ای نیست که در آن یک حزب کنار برود، منتظر نوبتش بماند و تعمق کند. در عوض، آن‌چه اتفاق می‌افتد، استبداد بازتعریفی است. هیتلر و استالین، تعریفی جدید از آن‌چه به صلاح و درست است، ارائه دادند. هیتلر می‌گفت: «درست، آن‌ چیزی است که به صلاح مردم آلمان باشد.» غیرقابل شناخت، غیرقابل انکار، غیرقابل توصیف. حتی در هنگام نافرجامی‌های اخلاقی، سیاستمداران بریتانیایی می‌توانستند بگویند که «سازش، درست است.» یا «سازش، اشتباه است.» و همواره امکان به چالش‌کشیدن و تغییر وجود داشت. اکنون، در وضعیت فعلی ما در خصوص جنبش برگزیت، که توسط پروسه رفراندومی تومور‌گونه در قلب کالبد قانون اساسی متولد شد، ما به نقطه‌ای رسیدیم که در آن عبارت «آن‌چه درست است که به صلاح برگزیت باشد.» هر عمل یا پیامدی را توجیه می‌کند.

غوغاگران و نخبگان

مشهورترین و نقل‌قول‌شده‌ترین استدلال کتاب «خاستگا‌ه‌ها» این است که توتالیتاریسم «اتحادی موقت بین غوغاگران و نخبگان است.» تعریف «نخبگان» واضح است. برای آرنت، آن‌ها همان طبقه اشرافی هستند که در تقابل با میل برای جمهوری‌های اروپایی جدید، کارکرد خود را در جامعه از دست دادند. در این زمان، نظام طبقاتی سفت و سخت قرن نوزدهم، فروپاشید و آن‌چه که باقی ماند، «توده مردم» بود. این‌ها همگی اصطلاحاتی هستند که ما هنوز هم از آن‌ها استفاده می‌کنیم، حال شاید به اعضای « نخبگان»، کمتر به چشم اشرافیان سابق و بیشتر و به چشم کسانی نگاه کنیم که ضمیمه «چگونه خرجش کنید.» فایننشیال تایمز را می‌خوانند.

با این حال، اصطلاح «غوغاگران»، از مواردی است که (مانند توصیف دقیق آرنت از یهودی بودن)، خواننده امروزی باید با احتیاط از آن استفاده کند. این کلمات، اکنون، بارمعنایی پیدا کرده‌اند. کلیشه کارگر تعدیل‌شده فولاد در غرب میانه و رای‌دهندگان به ترامپ و حتی مورد کلیشه‌ای‌تر طبقه کارگر انگلستان شمالی رای‌دهنده به برگزیت (۵۲٪ از رای‌های خروج از جنوب انگلستان بود) قربانی تمسخر تحقیرآمیز طولانی مدتی هستند که از سوی طبقه متوسط صورت گرفته و موجب از هم گسیختگی در لحاظات حیاتی نیازمند هم‌بستگی اجتماعی، شده است. آیا رای‌دهندگان به ترامپ و برگزیت، غوغاگرند؟

در وضعیت فعلی ما، هم‌بستگی اجتماعی دوره‌ای است که آرنت در فواصل بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۹، از آن می‌نویسد. پس از آن، با از بین رفتن هم‌دلی اجتماعی و جامعه در ازای رشد تولید ناخالص ملی (که نماد آن، این بیانیه مارگارت تاچر بود که گفت: «چیزی تحت عنوان جامعه وجود ندارد.»)، بریتانیا و ایالات متحده، «توده» به حاشیه‌رانده‌شده‌ای را خلق کردند که آرنت آن‌ را این‌گونه تعریف می‌کند:

«افرادی اتمیزه، غیرقابل توصیف، بی‌ثبات و بیهوده بدون توانایی خودشناسی و هویت‌یابی و بدون عزت نفسی که رسما به‌خاطر کارکردشان در جامعه، از آن برخوردار بودند.»

آیا استفاده از اصطلاح «غوغاگران» به مثابه همان تمسخر است؟ خیر. غوغاگران هیچ ارتباطی با طبقه اجتماعی، جغرافیا و حتی ایدئولوژی ندارند. در عوض آن‌ها:

پسماندی از همه طبقات اجتماعی هستند. این، باعث می‌شود که به اشتباه بپنداریم که غوغاگران، همان مردمند. در حالی که در همه انقلاب‌های بزرگ، مردم برای بازنمودی حقیقی، می‌‌جنگند، غوغاگران همواره‌ خواستار «انسانی مقتدر» و «رهبری حقیقی» اند. چرا که غوغاگران از جامعه‌ای که آن‌ها را کنار گذاشته است و پارلمانی که نماینده آن‌ها نیست، تنفر دارند. درنتیجه، همه پرسی‌هایی [رفراندوم‌هایی] که رهبران غوغاگران، چنین نتایج عالی در آن‌ها کسب کرده‌اند، بیانگر همان مفهوم قدیمی سیاستمدارانی است که بر جمعیت غوغاگر تکیه می‌کنند. آن‌چه غوغاگران می‌خواهند و آن‌چه که گوبلز با دقتی شگرف آن را بیان کرد، دسترسی به تاریخ، حتی به قیمت نابودی، است.

نخبگان و غوغاگران نیز، درست همانند هیتلر و استالین، ایدئولوژی‌های سیاسی‌شان با هم تلاقی پیدا می‌کند. بیگانگانی که، تنها در طرد شدنشان توسط توده مردم، با هم اشتراک دارند، با هم بر سر مواردی متحد می‌شوند که پیش از آن، غیرقابل قبول و غیرممکن پنداشته می‌شد و در این پیوند، غوغاگران و نخبگان، از توده مردم، برای منافع خودشان، بهره می‌گیرند. آرنت، این موضوع را قبول دارد و در آخر، خود را از هرگونه اتهامی در خصوص تحقیرکردن، بری می‌سازد [قسمتی که زیرش خط کشیدم]:

«طغیان توده مردم علیه «واقع‌گرایی»، «عقل سلیم» و «تمام صحت‌های موجود در دنیا» (برک) ناشی از اتمیزه‌شدن و از دست دادن جایگاه اجتماعی‌شان در کنار از دست دادن حوزه ارتباطات اجتماعی است که در چهارچوب آن، عقل سلیم، معنا پیدا می‌کرد‌. پروپاگاندای رژیم توتالیتر، تنها زمانی می‌تواند وقیحانه عقل سلیم را زیر سوال ببرد که، عقل سلیم، اعتبارش را از دست داده باشد… احتمالا توده مردم همواره، پایداری جعلی یک ایدئولوژی را ترجیح بدهند و آماده‌ باشند تا بهای آن را با ایثارهای فردی، بپردازند، و این به خاطر نادان یا شرور بودن آن‌ها نیست، بلکه در هنگام فاجعه‌های همگانی، این فرار، به آن‌ها نوید حداقلی از عزت نفس را می‌دهد.»

در وضعیت کنونی، ما هم «توده مردم» داریم و هم «غوغاگرانی» فریادشان به آسمان می‌رسد. اما هم‌چنین، چیزی داریم که آرنت بر آن تاکیدی نداشت، یعنی فرد. برای ما، فرد، باارزش‌ترین چیز است و هر تصمیمی که به‌خاطر دغدغه‌های دیگران یا گروهی گرفته شود، حتی اگر خودمان جزو آن گروه باشیم، بی‌معنی است. چرا که برای فردی ایزوله، که بهترین و شاید تنها پیوند اجتماعیش، به خصوص پس از بسته‌شدن میخانه‌های محلی، از طریق شبکه‌های اجتماعی است، منطقی است که تنها چیزی را انتخاب کند که به نظرش می‌تواند شرایط فردیش را بهتر کند. دیگر اهمیت دادن به دیگران منطقی نیست. هزاران سال تفکر و تجربه، مرتبا به ما یادآوری می‌کند که تنها ارضای فردی می‌تواند به این میزان رضایت‌بخش باشد. و در این لحظات تنهایی، که حتی عقل سلیم نیز به نظر فریبکار می‌آید، نخبگان و غوغاگران از راه می‌رسند تا با دادن پیشنهادی که نتوانید آن را رد کنید، آخرین خیانت را نیز در حق‌تان انجام دهند.

توتالیتاریسم چیست؟       

آرنت تاکید می‌کند که فاشیسم در ایتالیا و اسپانیا، توتالیتاریسم نیست و تنها سلطه خشن گروهی است بر سایر گروه‌ها، که قادر به نابود کردن آن نبودند. او به تلاقی ذهنیت‌های استالین و هیتلر و شبیه بودنشان به یک‌دیگر، بسیار بیشتر از فاشیست‌های اروپای جنوبی، اشاره می‌کند. چرا که توتالیتاریسم چیز دیگری است که در آن، تنها افرادی که تحت‌تاثیرش قرار نمی‌گیرند آن‌هایی هستند که «در خوابند».

اگر فرانکو و موسولینی، هیتلر و استالین نبودند، پس برگزیت و ترامپ که دیگر خیلی از آن‌ها فاصله دارند. اما این کتابی درباره خاستگاه‌های توتالیتاریسم است، یعنی درباره اتفاقاتی که قبل از توتالیتاریسم رخ می‌دهد، و این، وضعیتی است که ما همواره در آن زندگی می‌کنیم. ما همواره با علم به این موضوع زندگی می‌کنیم که احتمال بازگشت استالین و هیتلر وجود دارد، و این، علامت سوالی گناه‌آلود، در مقابل هر جنبش اجتماعی، می‌گذارد‌. این کتاب موهبتی بزرگ است، چرا که ما با خواندن آن، می‌توانیم دریابیم که چگونه رژیم‌های آن‌ها بر سر کار آمدند. نگارش هانا آرنت آن‌قدر خوب است که، نمای کلی زندگی نرمال بشری، با تمام جزئیات آن، حفظ شده است. اکنون که، شتابان، می‌خواهیم توتالیتاریسم را تعریف کنیم و ببینیم که آیا در حال ظهور دوباره است یا خیر، باید حواسمان باشد که عادی بودن آن را در زمانه خودش، دست کم نگیریم.

نویسنده

ناشر

مترجم

دسته بندی ها

تاریخ اروپا, علوم سیاسی, نقد و نظریه

شابک

9786002538987

قطع کتاب

تعداد صفحات

400

سال انتشار

سال انتشار میلادی

1951

نوع جلد

شومیز

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یهودی‌ ستیزی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یهودی ستیزی
یهودی‌ ستیزی

قیمت اصلی ۳۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۳۵۵,۵۰۰ تومان است.

قیمت اصلی ۳۹۵,۰۰۰ تومان بود.قیمت فعلی ۳۵۵,۵۰۰ تومان است.