هشت چیزی که درباره کتاب جنایات و مکافات داستایوفسکی نمی دانستید
ماه جاری برابر با یکصدوپنجاهمین سالگرد انتشار رمان جنایت و مکافات فیودور داستایوفسکی است، رمانی که در اصل در دوازه قسمت در سال 1866 منتشر شد. به عبارت دیگر، الان فرصتی عالی ایجاد شده است تا تجدید خاطرهای درباره ادبیات کلاسیک روسی داشته باشید. در ذیل مقدمهای کوتاه آمده است.
1. این رمان دقیقاً در سنت پترزبورگ شروع شده است.
احتمالاً مشهودترین حقیقت درباره جنایت و مکافات جمله فوق است، اما اگر متن اصلی را خوانده باشید، یا ترجمهای وفادار به متن اصلی را دیده باشید، متوجه خواهید شد که داستایوفسکی جای اسامی بسیاری از مکانها را خالی گذشته است (برای مثال، «چشمانداز V-y» که به معنی چشمانداز Voznesenksky است). خوشبختانه، نقشه بالا – با اقتباس از نسخه اصلی روسی افراد صادق در یاندکس- باید این تجربه را برای شما اصلاح کند.
2. سنگی که زیر آن راسکولنیکوف اموال را پنهان کرده بود نیز واقعی است
حالا درستی این مطلب: همسر داستایوفسکی، آنا گریگوریفنا، در خاطرات خود بیاد آورد که کمی بعد از ازدواجشان، نویسنده او را طی یک پیادهروی به حیاط پشتی برده بود و به او سنگی را نشان داد که اشیاء سرقتی زیر آن سنگ گذاشته بود.
3. اسامی معنی دارند
راسکولنیکوف خیلی فراتر از یک نام تصادفی، گوشخراش و نابکار است. این نام برگرفته از کلمه روسی «راسکول»، یعنی انشقاق و مشتقش «راسکولنیکی» است که به گروه خاصی از «جداییطلبها» اشاره دارد: یعنی، مومنان قدیمی که از کلیسای ارتدوکس روسی در اواسط قرن هفدهم جدا شدند. در ضمن، رازومیخن از «رازوم» -منطق، ذهن و هوش- میآید و لبزیاتنیکوف از فعل «لبزیت» درست شده است که به معنی تملق مشتاقانه به شکلی بیقرار است.
4. سویدریگایلف شخصی حقیقی بود
اگرچه سویدریگایلف در تاریخ، تا جایی که میدانیم، همانند همتای ساختگیاش بیایمان-زناکننده-متعارض به کودکان نبود، هیچکدام از ویژگیهای نجاتدهندگی را نیز نداشت- برای کمک به سونیای فاحشه و یافتن خانهای برای خانوادهاش. سویدریگایلف واقعی در سنتپترزبورگ دهه 1860 فردی متملق برای ملّاک روستا بود. در حقیقت از این نام اغلب در مکالمات استفاده شد تا نوعی فرد دسیسهگر و دلال مرموز را نشان دهد.5.5
5. اکثر اخبار در سراسر رمان واقعی هستند
این مطلب زمانی بسیار مشهود میشود که راسکولنیکوف در میخانه در حال خواندن روزنامه است، و در ادامه گفتگویی هذیانزده با پلیس جوان زامیوتوف دارد. در انتها آنها درباره رویدادی صحبت میکنند که در عالم واقع اتفاق افتاده است: داستان گروه تبهکاری مرکب از 50 جاعل، از جمله یک استاد دانشگاه، که در روزنامه مسکو در سال 1865 گزارش شده بود. گزارش شریک جرم عصبی که وارد بانک شده بود، باعث سوءظن شده بود و کل عملیات را عقیم کرده بود نیز واقعی بود.
6. خوانندگان روسی مطالبی درباره دونیا میدانند که سایرین فقط میتوانند آنها را حدس بزنند
در صفحات پایانی جنایت و مکافات، خواهر راسکولنیکوف یعنی دونیا صحبتی به یاد ماندنی با خواستگار و کارفرمای سابقش سویدریگایلوف داشت، کسی که برادرش را قاتل خوانده بود. در نسخه اصلی روسی، دونیا، در حالتی شوکزده، این مرد را در حالت دوم شخص مفردِ آشنا مخاطب قرار داد، حالتی که معمولاً برای خانواده و دوستان صمیمی مناسب است. این موضوع به خوانندگان روسی نشان میدهد رابطه بین آنها چیزی بیش از آنچه بوده که در ابتدا به نظر میرسید. (البته) او تلاش کرد در انتها به وی شلیک کند قبل از اینکه بگریزد، و ترک وی کمی بعد باعث ارتکاب خودکشی شد.
7. این رمان تصویری درخور از سیاستهای رادیکالِ دهه 1860 سنت پترزبورگ است
در کل کتاب به سوسیالیسم آرمانی فوریر فرانسوی، که در آن زمان خیلی تاثیرگذار بود، اشاره شده است. از «جامعه اشتراکی»، مفهومی که برای نشان دادن جامعه کلونی آتی استفاده میشد و رازومیخن آن را مسخره میکرد، تا نقل قول مستقیم از ویکتور کانسیدرانت، مقلد برجسته فوریرگرایی- «آجری کوچک برای شادی جهانی حمل میکنم، و بنابراین، در قلبم احساس آرامش میکنم»- که از سوی راسکولنیکوف استفاده شد، و لحاظ کردن شخصیت کلی لبزیاتنیکوف: تاثیرش در همه جا هست. پوچگرایی نیز در این کتاب به چشم میخورد وقتی که اثر برجستهاش طی یکی از برجستهترین مکالمات بین راسکولنیکوف و پترویچ دیده میشود و سونیا نیز هواخواه این دیدگاه بود.
8. ویژگیهای زیادی از داستایوفسکی در راسکولنیکوف دیده میشود
جای تعجب ندارد، البته شاید قابل توجه باشد- جنایت و مکافات سه مسیر شِبه سرگذشت دارد. اول، بازخوانی زودهنگام خواب که در آن راسکولنیکوف جوان شهادت میدهد که صاحب اسب تا حد مرگ اسبش را شلاق زده است؛ این خاطره حداقل تاحدی خودزندگینامه است. نویسنده در یادداشتهایش به روشنی به یاد میآورد که اسبی دچار تنگی نفس را در هنگام کودکی دیده بود.
حس شخصیت اصلی بعد از کمک به بیوه مارملادوف و کودکانش نیز همینگونه است- «میتواند شبیه به حس مردی محکوم به مرگ باشد که ناگهان و به شکلی غیرمنتظره بخشیده شده است». این تصویر به شکلی دقیق حکم نزدیک به مرگ خود داستایوفسکی را در سال 1849 نشان میدهد، هنگامی که بعد از همکاری با چرخه فوریرگراها دستگیر شده بود، و درست لحظاتی قبل از اعدامش، این حکم به واسطه نامهای از سوی تزار بخشیده شد.
البته، در نهایت، حبس راسکولنیکوف در سیبری برحسب چهار سال سکونت داستایوفسکی در اومسک به خاطر جرائم سیاسی نشان داده شد که در بالا نیز ذکر شده بود: «سیبری. در کرانههای رودخانهای گسترده و متروک بر روی یک شهر، یکی از مراکز اداری روسیه؛ در این شهر یک قلعه نظامی هست؛ در این قلعه نظامی، یک زندان».