

بعد از برندهشدن جایزۀ نوبل ادبی در سال 1949، دومین قدردانی از ویلیام فاکنر احتمالاً دریافت تجلیلی در سخنرانی پذیرفتهشدن گابریل گارسیا مارکز برای جایزۀ نوبل در سیوسه سال بعد است.
همینگوی افسانهای و فیتزجرالد در میان همعصران و هموطنان (و البته رقبای ادبی) او بودند؛ اما نویسندۀ آمریکایی از میسیسیپی، از طریق آثارش هویتی برای خود ساخت که بر موضوعات بحثبرانگیز مربوط به نژاد، طبقۀ اجتماعی و جنسیت تمرکز کرده و معمولاً در استانِ خیالی یوکناپاتافا رخ میدهد. مهارت فاکنر در شیوههای مدرن روایت، خصوصاً از طریق بهرهگیری از روش تکگویی جریان سیال ذهن، راویان متعدد و جابجاییهای زمان، در 9 اثر اصلی ذیل مشهود است.
موضوع مهیج این رمان حول محور ماجرای یک دانشآموز نوجوان سادهلوح به نام تمپل دریک میچرخد که به دست عدهای قاچاقچی فاسد مشروب اهل جنوب میافتد که از او استفاده میکنند و او به آنها وابسته میشود. با وجود این که اکثراً باور دارند این کتاب اثری مبتذل است که فاکنر ظرف چند هفته سرهم کرده تا بتواند زودتر پولی بهدست آورد، حریم عمیقاً به مطالعۀ گناه و تمایلات جنسی بهبیراههرفتۀ انسان میپردازد. نثر آن بهطرز قابلتوجهی روانتر از بسیاری از رمانهای سنگینتر فاکنر است و بنابراین درک آن برای خوانندهای که با شیوۀ مخصوص نوشتار او کمتر آشناست، آسانتر است.
شروع رماننویسی فاکنر شاید به اندازۀ شروع همینگوی (که در همان سال خورشید نیز طلوع میکند را منتشر کرد) موفقیتآمیز نباشد، اما با این وجود، رمان او اثری پرانگیزه است که تکنیکهای ساختاری مدرنیستی آن، بنیانی برای رمانهای بعدی گذاشتند. این کتاب که از جنگی الهام گرفته که فاکنر از سرگذرانده بود، زوال غمانگیز ستوان دونالد ماهون، یک خلبان جنگی زخمی را در حال برگشت از جنگ جهانی اول به نزد خانوادهاش در جورجیا دنبال میکند که در آن او سعی دارد با سختی قطعات زندگیاش را کنار هم قرار دهد؛ درحالیکه شرایطش بدتر میشود و پی میبرد کسانی که بیش از همه دوستشان دارد، از او میگذرند.
درحالیکه همه فاکنر را به خاطر شاهکارهای رماننویسیاش به خاطر میآورند، او استاد داستان کوتاه نیز هست و یک گل سرخ برای امیلی قطعاً گواهی بر این موضوع است. از زمانی که اولین بار در سال 1930 در روزنامهای چاپ شد، این داستان بهطرزی ماندگار به یکی از گلهای سرسبد داستانهای آمریکایی در تاریخ تبدیل شدهاست. در مجموعهای از فلشبکها، این اثر داستان زندگی امیلی گریرسون که حالا مرده است و بیمیلیِ او به تغییر با زمانه، در حالی که با تباهی و انزوا در عمارتش زندگی میکند را شرح میدهد. در پایانبندی شوکهکنندۀ آن در خطوط پایانی، داستان به اوج خود میرسد که حتی نکتهبینترین خواننده را هم شوکه میکند.
چهارمین رمانش و اولین شاهکار واقعی او، خشم و هیاهو محبوبترین کتاب فاکنر از میان تمام کارهای منتشرشدهاش نیز هست. روایت فراموشنشدنی و ویرانگر او آغاز ماجراهای کامپسونها را مشخص میکند که در آن ما شاهد افول این خانوادۀ اشرافی هستیم. کتاب که به چهار بخش که از چهار زاویۀ دید مختلف روایت میشود تقسیم شده، کتابی بهطرزی چشمگیر سخت و ویرانگر است که معمولاً سبک روایتگری آشفتهاش نیازمند صبر و پشتکار است و موضوع آن درونمایههای دردناکی از جمله زنای با محارم و خودکشی را مطرح میکند. داستانی واقعی از استقامت و رنج انسان که قطعاً تا مدتی طولانی با خواننده باقی میماند.
این داستان که در استان یوکناپاتافا واقع در میسیسیپی، سرزمینی خیالی اما نمادین برای بسیاری از رمانهای جنوب آمریکایی فاکنر، رخ میدهد، موضوعاتی مربوط به نژاد و هویت را در قلب خود دارد. شخصیت اصلی آن، جو کریسمس، یک یتیم دورگه است که توسط یک کشاورز خشک مذهب و هتاک بزرگ شده و قربانی تعصبات نژادی و مذهبی بوده است. ما پرسهزدنهای ناامیدانۀ جو در جستوجوی هویت شخصیاش را همزمان با داستانهای بقیۀ اعضای بهحاشیهراندهشدۀ جامعه که سیمای آنها از طریق ضدیت نور و تاریکی توصیف میشود دنبال میکنیم. اثری هم ادبی و هم تمثیلی؛ همانطور که در عنوان خود اثر تصدیق شده است.
پنجاهونه فصلی که این یک شاهکار خودساخته شامل آن میشود، براساس گفتۀ خود نویسنده، در مجموعهای از فعالیتهای شدید چهارساعته، تنها در طی یک دورۀ 6 هفتهای نوشته شدهاست. در این کتاب، در فصل 19 که چهار کلمۀ «مادرم یک ماهی است» توسط پسر یک مادر مرده ادا میشود، بیان به سطح جدیدی برده میشود؛ این تنها یک مثال از این امر است که چگونه خانوادۀ بوندرن با از دستدادن عزیز خود کنار میآیند (یا از کنارآمدن باز میمانند). سفر پرماجرایی که خانواده برای بازگرداندن ادیِ مُرده به شهر زادگاهش جفرسون برای تدفین درپیشمیگیرند، قویترین اثر نویسنده از روایتگری جریان سیال ذهن است و در میان 100 رمان برتر انگلیسی قرن بیستم، عنوان سیوپنجم را دارد.
حومه، اولین در یک سهگانۀ حماسی دربارۀ خانواده اسنوپز است که در میسیسیپی بعد از جنگ داخلی در انجمن محلۀ فرنچمنز بند محبوب میشوند؛ حومهای که عنوان رمان بدان اشاره دارد. این رمان که مدتها بعد با رمانهای شهر و عمارت دنبال میشود، تحسینشدهترین از سهگانهای است که به روشی پررخداد ظهور و (در نهایت سقوط) یک خانوادۀ عجیب را ترسیم میکند که بهیادماندنیترین عضو آن بدون شک آیک اسنوپز است که عشقش به گاوی که از صاحبش دزدیده و از آن نگهداری میکند را نشان میدهد.
چپاولگران، آخرین رمان فاکنر که قبل از مرگش چاپ شد، در مقایسه با آثار قبلی او ماجرای بسیار سرگرمکنندهتری دارد. این داستان کمدیِ دوران بلوغ، ماجرای قهرمان یازدهسالۀ داستان که هاکلبری فین مارک توآین را به یاد میآورد و دو همراه بزرگترش را روایت میکند که باهم ماشینی را در میسیسیپی میدزدند و یک سفر جادهای پرماجرا پر از وقایع ناگوار را شروع میکنند که آنها را به ممفیس در شمال میبرد. در اقتباس سینمایی آن در سال 1960 استیو مککویین ایفای نقش کردهاست و برای دو اسکار نامزد شد.
یکی از طولانیترین جملهها در تاریخ ادبیات، شامل فقط اندکی کمتر از 1300 کلمه، در فصل 6 این کتاب وجود دارد. اگرچه این ویژگی بیاهمیت تنها بخشی جزئی از دستاورد آبشالوم آبشالوم است. در واقع، راز نهفته در کشتهشدن چارلز بون توسط دوست و همکلاسیاش هنری سوتپن، با کاوشهای فاکنر در مورد ذات حقیقت و تفسیر گذشته از منظر زمان حال، از طریق مجموعۀ دیگری از دیدگاههای مختلف، پیریزی شدهاست. به موازات این، داستان ظهور و سقوط توماس سوتپن، پدر هِنری و امپراتوریای که توسط مزارع بردهداری میسیسیپی او توصیف میشود را روایت میکند.
درحالیکه فاکنر یک افسانه را بزرگترین اثرش میدانست، چون بیش از یک دهه روی آن وقت صرف کرده بود، منتقدان نظرات ضد و نقیضی درموردش داشتند و از این اثر بهعنوان یک رمان کمارزش یاد میشود. اگرچه جایزۀ پولیتزر برای داستان و جایزۀ ملی کتاب را در سال 1955 برنده شد. با این حال، این کتاب بهخاطر تغیرات ناگهانی در روش معمول فاکنر ارزش خواندن را دارد: داستان که در فرانسه در طی جنگ جهانی اتفاق میافتد، ماجرای یک سرجوخه و مردانش را دنبال میکند که ایدههای اصلی در جنگ را به چالش میکشد. الهامگیری او از داستان تمثیلی مسیح در این داستان واضح است؛ اما از حیث تلخبودن چیزی از داستان اصلی کم ندارد چون فاکنر آن را به شیوۀ خود تغییر میدهد و اینکار را با ظرافت بسیار انجام میدهد. خواندن آن ممکن است گاهی سخت به نظر بیاید اما ماجراها در یک نقطۀ اوج جسورانه به هم میرسند.